فروردین ۲۹، ۱۳۹۳

قرآن چگونه جمع آوری شد؟(قسمت پنجم)

همانطوری که قبلا هم گفتم قرآن به خط عربی کوفی به نگارش در آمد .و بعد ها اين خط به زبان عربی تغيير يافت .حتما اين را شنيده ايد که در مورد حروف قرآن و اعجاز آن بسيار مقالات و کتا بها نوشته شده است و حتی چند سال پيش شخصی به نام دکتر رشاد خليفه با استفاده از کامپيوتر مطالبی در بعد اعجاز رياضی حروف قرآن و نقش عدد 19 در آن نوشت که نشان می دهد چنين هماهنگی به هيچ عنوان نمی تواند کار يک انسان باشد. اگر مقالات رشاد خليفه که برای جهان اسلا م بسيار تکان دهنده بود بخوانيد چنانچه اگر از تاريخ قرآن اطلاعی نداشته باشيد به شدت تحت تاثير قرار خواهيد گرفت والبته خود رشاد هم انقدر از اين اعجازی که کشف کرده بود متاثر شده بود که بعدا خودش ادعای پيامبری نمود .


اما ببينيم آيا حروف وکلمات در قرآن جه سرگذشتی داشته است . قبلا مختصرا در اين مورد صحبت کردم .برای بررسی دقيق تر اين موضوع در ابتدا بايد ببينيم ويژگی خط عربی کوفی که قرآن در ابتدا به آن خط نگاشته شد چه خصوصياتی داشته است.

1)خط کوفی يکی از ابتدايي ترين نحوه های نگارش است که کلمات بر مبنای مقياس تلفظ نگاشته می شود

در اين الفبا کلمه به نوعی نوشته می شود که به چندين صورت قابل خواندن است .مثلا نون آخر کلمه با (ر)فرقی ندارد و در اين الفبا شکل (و)و (ی)يکی است .گاها (م)در آخر کلمه به شکل (و)و (د)به شکل (ک)و عين وسط کلمه به شکل (ه) می نوشتند . گاهی حروف يک کلمه را جدا از يکديگر می نوشتند و (ی)را از کلمه جدا می نوشتند مانند (يستحي ی)و ابته گاهی اوقات همين (ی)را هم حدف می کردند .مثلا (ايلافهم )به شکل (الافهم )نوشته می شد که برای خوانده ايجاد اشکال می کرد . در اين نگارش گاهی تنوين ر به شکل نون می نوشتند و نون راهم به شکل الف .مثلا لنسفعن به صورت لنسفعا (علق 96:15)
در اين الفبای ابتدايي واو و يا بدون هيچ دليلی حذف می شد که خود يکی از دلايل اختلافات در قرآن ها (حتی امروزی )شده است. مثلا در آيه و صالحوا المؤمنين ( تحريم 66:4) و او از«صالحوا»حذف و به صورت‏«و صالح المؤمنين‏»نوشته شده.لذا معلوم نبود كه اين كلمه مفرد است‏يا جمع‏مضاف .

دقت کنيد کتابی که مسلمانان معتقدند از هر خطايي به دور است با چه الفبای متزلزلی نوشته شده است .

2)نقطه در الفبای کوفی وجود نداشته است
يکی از عوامل اصلی اختلاف در بين قرآن ها بوده است بنابر اين ميان‏«س‏»و«ش‏»در نوشتن هيچ فرقى نبود.هم چنين ميان ‏«ب‏»، «ت‏» و «ث‏»، «ج‏»، «ح‏» و «خ‏»، «ص‏» و «ض‏»، «ط‏» و «ظ‏»، «ع‏» و «غ‏»، «ف‏» و «ق‏»، «ن‏» و «ى‏» تفاوتى ‏وجود نداشت. خواننده بايد با دقت در معناى جمله و تركيب كلامى تشخيص‏ مى‏ داد كه حرف موجود،جيم است‏ يا حا و يا خا.هم چنين حرف مورد نظر با است ‏يا تا و ثا،نون است‏. از اين جهت در سوره حجرات در قرائت كسائى آمده است: ان جاءكم فاسق بنباء فتثبتوا و در قرائت ديگران ...فتبينوا .ابن عامر و كوفيون خوانده‏ اند:
ننشزها... (بقره 2:259) و ديگران‏«ننشرها...» .ابن عامر و حفص خوانده‏اند: و يكفر عنكم..( بقره 2:271) و ديگران‏«نكفر...» .ابن سميقع:«فاليوم ننحيك ببدنك‏»و ديگران «...ننجيك...»(يونس 10:92) خوانده‏اند .

كوفى‏ها-جز عاصم-«لنثوينهم من الجنة غرفا»و ديگران لنبوئنهم عنكبوت( 29:58)خوانده‏  اند.

3.خالى بودن از علايم و حركات
در قران های اوليه كلمات عارى از هر گونه اعراب و حركات ثبت مى‏ شد. وزن و حركت اعرابى و بنائى كلمه مشخص نبود، لذا براى خواننده غير عرب مشكل بودتا تشخيص دهد وزن و حركت كلمه چگونه است.حتى براى كسانى كه با زبان‏  عربى آشنا بودند دشوار بود تا بدانند تلفظ و شکل كلمه چگونه است. مثلا مشخص نبود«اعلم‏»فعل امر است‏ یا فعل متكلم مضارع و احيانا افعل التفضيل يا فعل ماضى ازباب افعال.

حمزه و كسائى آيه قال اعلم ان الله على كل شى‏ء قدير(بقره 2:259) را به صيغه فعل امرخوانده‏ اند و ديگران به صيغه فعل مضارع متكلم . نافع آيه و لا تسال‏عن اصحاب الجحيم (بقره 2:119) را به صيغه نهى و ديگران به صيغه فعل مضارع مجهول‏ خوانده‏ اند .

حمزه و كسائى آيه و من يطوع...( بقره 2:158) را با«يا»و تشديد«طا»به صورت مضارع مجزوم خوانده و ديگران آيه را با«تا»و فتح و تخفيف‏«طا»به صورت فعل ماضى‏ خوانده ‏اند .

4.نبودن الف در كلمات
عامل ديگر اختلاف ،نبودن الف در خط کوفی بود. خط عربى كوفى از خط سريانى نشات گرفته است.در خط سريانى‏ مرسوم نبود كه الف وسط كلمه را بنويسند و آن را نمی نوشتند .چون قرآن درابتدا با خط كوفى نگاشته مى‏ شد، الف‏ هاى وسط كلمه مانند«سماوات‏»رانمى ‏نوشتند(به اين صورت:سموت).بعدها كه علايم مشخصه ايجاد شد،الف راصرفا با علامت الف كوچك در بالاى كلمه مشخص مى ‏ساختند، مانند«سموت‏».

اين امر(اسقاط الف وسط كلمه)بعدها در بسيارى از موارد منشا اختلاف قرآن ها ‏گرديد.

قرآن ابتدا توسط اين حروف الفبا بدوی به نگارش در آمد آنهم توسط کسانی که خود هم سواد درست و حسابی نداشتند و خودشان هم مرتکب اشتباهات املايي می شدند و خستگی آنها را هم که به دليل طاقت فرسا بودن اين کار به آنها تحميل می شدکه خود باعث اشتباهات بيشتر آنها می شد آ و اختلافاتی که در مورد خود قرآن را هم بود را هم اضافه کنيدو خود قضاوت کنيد که قرآنی که به نام کتاب بدون تغير خداوند در دستان مسلمانان است چه سرگذشتی داشته است و واقعا که کتاب معجزه محمد بر چه ستون های استواری بنا شد .و جای تعجب دارد که همين کتاب مدعی است که خدايي که آن را فرستاد خودش هم آن را حفظ می کند .

خواننده گرامی خود شاهد است که با وجود اين همه تزلزل در خط کوفی در و نحوه جمع آوری در زمان خليفه اول و سپس در زمان خليفه دوم با حروف و نگارش به خط کوفی و بار ديگر در تبديل به حروف الفبای عربی چه تغييرات وسيعی در قرآن بوجود آمد که همه آنها در تاريخ هم نقل شده است .مخصوصا حروف قرآن که به شدت در طول تاريخ تغيير کرده است .حالا مثلا اين جناب آقای دکتر رشاد چگونه مدعی است که کاشف اعجاز رياضی حروف و کلمات قرآن است خود جای سوال دارد البته خود او هم برای اينکه بتواند اين ادعای خود را ثابت کند مجبور شد خود او نيز در قران دست برده و آياتی از قرآن را نيز حذف کند .



برگرفته از: http://www.solgunaz.com/RELIGION/Qoran%20ve%20islam.htm

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر