مقدمه:
بر پایه اسناد
تاریخی و تجربهای که پیش رو داریم مذهب در حاکمیت، سیاهترین دورههای تاریخی را
رقم زده است. كليسای
مسيح، پس از به دست گرفتن قدرت، با استناد به آنچه که در کتاب مقدس آمده به سرعت از
مقام کلیسای شکنجه شده و زجر دیده به کلیسای شکنجهگر و ظالم تبدیل شد.در
نظام جمهوری اسلامی که مقامات آن پیش از به دست گرفتن قدرت با استناد به قرآن و
روایات و سیره ائمه و پیامبر اسلام یک سره از «رحمت»، «عدالت»، «عفو» و... صحبت
میکردند پس از به دست گرفتن قدرت، ورق برگشت و آنها با استناد به همان قرآن و
روایات و سیره محمدی، خشم و کین، عداوت و دشمنی و شقاوت و بیرحمی را نصبالعین خود
قرار دادند و از هیچ بنی بشری نگذشتند.
در نوشتهی حاضر قصد
بررسی نقش مذهب در زندگی روزمره مردم ایران را ندارم. تلاش من بازکردن جنبههای
مختلف این پدیده و تأثیرگذاری آن در زندگی افراد جامعه نیست. همانطور که از عنوان
نوشته بر میآید تنها به استفاده از مذهب به عنوان ابزار سرکوب در زندانها
میپردازم. چرا که جواز
شرعی آنچه
در زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد، پیشتر توسط مقامات مذهبی نظام صادر شده است.
پایههای دستگاه جنایت آفرینی رژیم در زندانها نیز بر پایه
شرع و تعالیم آن استوار شده است.
شريعت کارخانه
توليد «کلاه شرعی»
قدرتمندان در
لباس مذهب جنایات خود را تحت لوای رواج اخلاق در جامعه و مبارزه با دشمنان خدا پیش
برده و برای فجیعترین جنایات خود نیز توجیههای مذهبی جور کردهاند. مسیح میگفت:
"خون کسی را نریزید" و اربابان کلیسا، به ظاهر برای نمایش اطاعت خود از فرامین
مسیح، برای مجازات کسانیکه مجرم معرفی میکردند، به صلابه کشیدن و سوزاندن را
اجتهاد میکردند!
مقامات سیاسی،
قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی مدعی هستند در زندانهایشان کسی را شکنجه نمیکنند؛
آنان راست میگویند بلکه مجرمان و دشمنان خدا را «تعزیر» و «عقوبت» میکنند.
آنها به هنگام
کسب اطلاعات هم کسی را شکنجه نمیکنند، بلکه ابتدا از زندانی میخواهند کلیه
اطلاعاتش را در اختیار آنها بگذارد. از آنجایی که زندانی مدعی میشود که
اطلاعاتی ندارد، او را به جرم "دروغگویی" در
محضر خدا و نمایندگانش روی زمین، مورد تنبیه و تعزیر قرار میدهند. این کار، آنقدر
تکرار میشود تا زندانی دست از "دروغگویی" بردارد
و "حقیقت" مورد
نظر آنها را بر زبان آورد. از این روست که محمد
محمدی گیلانی، یکی از بلندپایگان قضایی رژیم در سه دهه گذشته میگوید: « اسلام
اجازه میدهد حتا اگر زیر تعزیر آنها جان هم بدهند کسی ضامن نیست که عین فتوای
امام است.» [1]
طبق موازین شرعی، "تعزیر" نبایستی
از مجازات "حد"
که حداکثر یک صد ضربه تازیانه است، بیشتر باشد. رعایت این موازین، دست شکنجهگران
را برای اعمال فشار روی زندانی میبندد. مقامات قضایی، برای گشودن دست شکنجهگران و
تشدید فشار روی زندانی با استفاده از یک «کلاه شرعی» که به دلیل قدرت شرع معنا پیدا
میکند، به شکنجه گران اجازه دادند که بعد از هر بار تعزیر، متهم را از تخت شکنجه
باز کنند و سؤالات قبلی را دوباره بپرسند. چنانچه وی پاسخ یکسانی داد، دوباره وی را
تعزیر کنند.
آنها برای نجات "بشریت" دست
به تعزیر میبرند و به خاطر رواج "پاکی
و طهارت"، زمین
را از لوث وجود "دشمنان
خدا" پاک
میکنند. آنها در
هیچ شرایطی نیازی به رعایت همان اصول خودساخته خویش هم نمیبینند؛ چرا که این اصول
بر اساس منافعشان به راحتی میتواند مورد تفسیر و تأویل قرار گیرد. از
همین رو است که در دورهای به خاطر صدور جواز مرگ دختران باکره، قبل از اعدام دستور
تجاوز به آنان را صادر میکردند تا هم مشکل صدور حکم اعدام را حل کنند و هم از رفتن
آنها به بهشت جلوگیری کنند.
آنها برای این
که به اعمال خود قداست بخشند و نشان دهند که بر ایمان خود تا کجا پافشاری میکنند،
از دفن اجساد "دشمنان
خدا" و
یا کفن و دفن آنها نیز ابا دارند و اجازه نمیدهند آنها را در گورستان مسلمانان
به خاک بسپارند.
مقامات جمهوری
اسلامی با استفاده از فرهنگ مذهبی حاکم بر بخشهای وسیعی از جامعه و برای قداست
بخشیدن به انواع و اقسام مجازاتهای بیرحمانه، به عناوین مذهبی مانند "مفسد
فیالارض"، "محارب
با خدا"، "باغی"، "ملحد"، "کافر"، "منافق"، "مرتد" و...
متوسل میشوند.
گاه این پرسش ایجاد
میشود چگونه میتوان با دلایل شرعی نوجوانی را که تنها نشریهای فروخته و یا از
پول توجیبیاش کمک مالی در اختیار گروههای سیاسی گذاشته را اعدام کرد؛ چگونه
میتوان فردی را که در روزهای ۷ تیر یا ۸ شهریور ۶۰ خندیده و یا شیرینی پخش کرده
مقابل جوخهی اعدام قرار داد؟
پاسخ ساده است. با
دستاویز قرار دادن متون مذهبی، آنها به سادگی میتوانند هر گونه جنایتی را توجیه
کنند. آنگاه
که ضرورت ایجاب کرد با توسل به "زیارت
عاشورا" که
به منظور خونخواهی حسین بن علی و یاران او سروده شده؛ آنجا که میگوید: «وَلَعَنَ
اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ
وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ، خدا
لعنت كند عمر بن سعد را و خدا لعنت كند شمر را و خدا لعنت كند
مردمى را كه اسبها را زین كردند و دهنه زدند و به راه افتادند براى پیكار با تو،»
به عنوان "لعنت
شده" حکم
به اعدام نوجوانی دادند که روزنامه یکی از گروههای سیاسی را فروخته بود و یا
امکانی را در اختیار آنها قرار داده بود. همچنین با دستاویز قرار دادن بخش دیگری
از "زیارت
عاشورا" آنجا
که میگوید: الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَینَ وَشایعَتْ وَبایعَتْ وَتابَعَتْ
عَلى قَتْلِهِ
اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً لعنت
كن بر گروهى كه پیكار كردند با حسین علیه
السلام و همراهى كردند و پیمان بستند و از هم پیروى كردند براى
كشتن آن حضرت خدایا لعنت كن همه آنها را»
حکم بر اعدام تمامی "لعنت
شدگان" یعنی
کسانی دادند که به نوعی به حمایت از گروههای سیاسی پرداخته بودند و یا همراهی با
آنها نشان داده بودند. در
این تفسیر فرقی بین رهبران گروههای سیاسی با هواداران سادهی آنها نیست. دایره
«لعنت شدگان» را همچنان میتوان گسترش داد و احاد مردم را مشمول آن کرد.
شقاوت، بیرحمی و خشونت در عهد "عتیق"
بخشیدن صبغه الهی
به خشونت، صرفاً
به برداشت تفسیرگرایانه منادیان متحجر از اسلام منحصر نمیشود.
"تورات"
به عنوان قدیمیترین متن مذهبی و روایتگر سرگذشت پیامبران و اقوامی که هزاران سال
پیش در بینالنهرین، کنعان و مصر زندگی میکردند، خشونت
و شقاوت را که ویژگی آن دوران بود، تئوریزه و تقدیس میکند.
"یَهُوَه"
خدای بنیاسرائیل در تورات، خدایی است پرقدرت، بیرحم و بیگذشت و نمایشگر درک
انسان آن دوره از قدرت و عدالت، که در هیأت خدا به تصویر در میآید. خدای تورات
موجودی است زمینی. از شب تا صبح با یعقوب کشتی میگیرد و چون بر او فائق نمیشود،
به نیرنگ روی میآورد
از آنجایی که
در زمان نگارش تورات، ادیان
در دوران اولیهی تکامل خود به سر میبردند، در این
کتاب، پدیدههای
متافیزیکی مرتبط با دنیایی دیگر
از قبیل قیامت،
جهنم و بهشت مطرح نمیشوند. مجازات و پاداش عمل که در واقع نشأت گرفته از "قانون
حمورابی" است، در همین دنیا به دست پیغمبر خدا و قوم برگزیدهی او به
بیرحمانهترین شکل اعمال میشود.
تورات نه تنها مورد
تأیید یهودیان، بلکه مسیحیان نیز هست و قرنها در
کنیسهها، کلیساها و مدارس دینی یهودیان و مسیحیان مورد بحث و بررسی بوده است.
در تورات و آیین
یهودیت، یَهُوَه فرمان به بیرحمیهایی باورنکردنی داده
است. از جمله آنجا که "یوشع
بن نوم" (جانشین
موسی) و پیروانش به فرمان خدا به شهر "اریحا" حمله
آورده و «هر آنچه در شهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر حتا گاو و گوسفند و الاغ
را به دم شمشیر هلاک کردند ... و شهر را با آنچه در آن بود، به آتش سوزاندند.»[2] و
یا وقتی که یوشع "حاصور"
را به فرمان خدا تسخیر کرد و «همه کسانی را که در آن بودند به دم شمشیر کشته،
بالکُل هلاک کرد و هیچ ذی حیات باقی نماند و حاصور را به آتش سوزانید»[3]
خمینی، پیشوای شقاوت و بیرحمی در عصر جدید
در
ایدئولوژیای که خمینی، نماینده، شاخص و معرف آن است نیز رحم و شفقت جایی ندارد و
گاه اگر سخنی از آن میرود، معنایی واژگونه مییابد. هرچند او بر خلاف تفسیر تورات
به مفاهیمی همچون بهشت و جهنم و روز جزای الهی در آن دنیا معتقد است و به تبلیغ آن
میپردازد اما از مجازات دنیوی گناهکاران نیز لحظهای غفلت نمیکند. خمینی منطق
انبیا را چنین بیان میکند:
منطق انبیا این
است كه "اشدا" باید باشند بر كفار و بر كسانی كه بر ضد بشریت هستند، بین خودشان هم
رحیم باشند. و آن شدت هم رحمت است بر آنها. [4]
در
شریعت خمینی و پیروانش، "یومالله"[5] روز
مرگ و نیستی و عذاب است. او در سخنرانیاش به مناسبت اولین سالگرد هفده شهریور سال
57[6]،
خطوط نظام مورد نظر خود را به روشنی ترسیم کرده و از جمله برای آن که فرمان کشتار
مخالفان سیاسی را مشروع جلوه دهد، با یک شبیه سازی تاریخی - مذهبی،
چنین میگوید:
«یوم خوارج، روزی كه امیرالمومنین -سلام الله علیه - شمشیر را كشید و این فاسدها
را، این غدههای سرطانی را درو كرد، این هم "یوم الله" بود ... امام - علیه السلام
- دید كه اگر اینها باقی باشند فاسد میكنند ملت را، تمامشان را كشت، الا بعضی كه
فرار كردند؛ این "یوم الله" بود. »[7]
و
سپس تأکید میکند:
«روزهایی كه خدای تبارك و تعالی برای تنبیه ملتها یك چیزهایی را وارد میكند، یك
زلزلهای وارد می كند، یك سیلی وارد میكند، یك توفانی وارد میكند، كه شلاق بزند
به این مردم كه آدم بشوید، اینها هم "یوم الله" است.»[8]
و
در بخشی دیگر از سخنانش تصریح میکند:
«ما
خلیفه میخواهیم که دست ببرد، حد بزند، رجم کند! همانطور که رسولالله دست
میبرید، حد میزد، رجم میکرد![9]»
خمینی و پیروان او تأثیرات شلاق زدن به مردم را که تحت نام "حدود
الهی" اجرا
میشود، از قول پیامبر اسلام چنین برمیشمارند:
«إقامَةُ حَدٍّ
مِن حُدودِ اللَّهِ خَیرٌ مِن مَطَرِ أربَعینَ لَیلةً فی بِلادِ اللَّهِ . »
جارى كردن یك حدّ
از حدود الهى بهتر است از چهل شب بارش باران در سرزمینهاى خدا .
«حَدٌّ یقامُ فی
الأرضِ أزْكى مِن عِبادَةِ سِتّینَ سَنةً .»
برپا شدن یك حدّ
(الهى) در روى زمین پاكیزهتر از عبادت شصت سال است .
«أیما رجُلٍ
حالَتْ شَفاعَتُهُ دُونَ حَدٍّ مِن حُدودِ اللَّهِ ، لَم یزَلْ فی سَخَطِ اللَّهِ
حتّى ینْزِعَ»
هركس با وساطت
خود مانع جارى شدن حدّى از حدود الهى شود پیوسته در خشم الهى به سر برد تا آن كه
وساطتش را پس بگیرد .
«یؤتى بوالٍ
نَقَصَ مِن الحَدِّ سَوطاً فیقولُ : ربِّ رَحمَةً لعِبادِكَ ، فیقالُ لَهُ : أنتَ
أرحَمُ بهِم مِنّی ؟! فیؤمَرُ بهِ إلى النّارِ.»
(در روز
قیامت) حاكمى را كه یك تازیانه از حدّ كاسته است مىآورند. او مىگوید: پروردگارا!
از روى دلسوزى به بندگانت این كار را كردم. خداوند به او مىفرماید: آیا تو به آنان
از من دلسوزترى؟! آنگاه دستور داده مىشود او را در آتش افكنند. [10]
ناگفته پیداست
که فرد به خاطر ترحم نسبت به بندگان خدا و کاهش عذاب و مجازات دنیوی گناهکاران، به
آتش دوزخ گرفتار میشود.
خمینی تا آنجا پیش میرود که خطاب به اعضای
مجلس خبرگان، ائمه جمعه سراسركشور و میهمانان خارجی شركت كننده در سومین كنفرانس
اندیشه اسلامی و گرامیداشت "دهه فجر" میگوید:
«نروید سراغ
احكام فقط نماز و روزه، آنها را هم باید بگویید، اما احكام اسلام كه منحصر در این
نیست ... شما آیات قتال را چرا نمیخوانید؟ هی آیات رحمت را می خوانید! آن قتال هم
رحمت است برای این كه میخواهد آدم درست كند. »[11]
او
در فرمان صادره برای کشتار زندانیان سیاسی مجاهد در روز ششم مرداد سال ۶۷ بر اصل
بیرحمی تأکید کرده و مینویسد:
«رحم
بر محاربین، سادهاندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول
تردیدناپدیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینهی انقلابی خود نسبت به
دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده
آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند "اشدا علیالکفار" باشند. تردید در
مسائل اسلام انقلابی، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد.»[12]
مطمئناً چنین
بیرحمیای مبنای کشتار زندانیان کمونیست نیز قرار گرفت. بر اساس چنین دستورالعملی
بود که جنایتکاران، به سادگی حکم اعدام زندانیان معلول، فلج، بیمار جسمی و روحی را
صادر کرده و از انتقال آنها با برانکارد یا بر دوش دوستانشان به قتلگاه نیز ابایی
نداشتند. به پشتوانهی چنین احکامی جنایتکاران پس از فارغ شدن از اعدام روزانه با
گلدانهای گل به خانه میرفتند و پس از انتقال یک دسته از زندانیان به قتلگاه
شیرینی و نان خامهای تقسیم میکردند و جشن میگرفتند.
با تعریفی که خمینی
از یومالله به دست میدهد، روزی که در آن زندانیان و مخالفان سیاسی تحت عنوان "دشمنان
اسلام" به
شکل گسترده کشتار میشوند و روزی که در آن دست خدا از آستین "بندگان
صالح"اش برای شکنجه و
مجازات دشمنان خدا و مفسدین بیرون میآید، یومالله محسوب میشود.[13]
از آنجایی که
مجازاتهای تعیین شده در دین، دستورات الهی هستند که توسط پیامبر، خلیفه، امام،
نایب امام و بندگان خاص خدا توصیه و اجرا شده و میشوند، بنا بر این مجریان امر
انسانهای معمولی نیستند و نوع مجازات نیز با مجازاتهای معمولی متفاوت است. در این
نگاه اجرای مجازات، جزیی از طاعات و عبادات محسوب شده و عدم اجرای آن نیز در دستگاه
الهی با کیفر و عقاب مواجه میشود. [14] این
افراد به تعیبر جوادی آملی «مظهر
خشونت حقند». [15]
خدایی که خمینی و
پیروانش تبلیغ آن را میکنند، خدایی است بیرحم و بیگذشت. خدایی که ویژگی اصلیاش
عذاب دادن بندگان گناهکار است و برای نیل به آن، دستگاهی مخوف را تدارک دیده است و
مأمورانی سختدل
و سنگدل (غلاظ و شداد) را در دوزخ به خدمت خود دارد.[16]
جهنم، شکنجهگاه الهی
دوزخ یا جهنم،[17] کانون
غضب و خشم خداوند و زندان
و شکنجهگاه اخروی گناهکاران است. در آن انواع عذابها و
اقسام بلایایی وجود دارد که
برای عقل ما قابل درک نیست. جهنم دارای
هفت در و
هفت طبقه[18]
است و از آنجایی که خداوند "عادل" است،
هر گناهکاری را به مقتضای گناهش در طبقهای خاص قرار داده عذاب میدهد. منافقین بر
اساس "عدالت" خداوند
در طبقه هفتم یعنی "اسفلالسافلین"، بدترین جای
جهنم قرار میگیرند.[19] مشركان
و كافران، كه در میدانهاى "اندیشه"، "عمل" و "اخلاق"، گرفتار" فساد" و"تباهى" شدهاند
و در واقع، آتش بیار معركه "انحراف" بودهاند،
در آنجا نیز آتشگیره دوزخ
هستند. [20]
در آیات قرآن و
روایات مذهبی، مختصات این دوزخ به روشنی مشخص شده و بنیادگرایان مذهبی به عنوان
نمایندگان خدا روی زمین، در صورت دستیابی به قدرت و برای حفظ و حراست از آن، در هر
کجای کرهی خاکی به دنبال ایجاد الگوی زمینی آن خواهند رفت.[21]
خمینی
و انصار او با توسل به این دسته آیات با زیرپا گذاشتن معیارهای انسانی، برای حفظ
قدرت جهنم روی زمین را برای تأدیب و عقوبت کسانی که "کافر"، "مشرک"، "منافق" و "مفسد" مینامیدند،
برپا کردند:
«وَ كَفَی
بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا
إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا بِـَایَـتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا كُلَّمَا
نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَـهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ
إِنَّ اللَهَ كَانَ عَزِیزًا حَكِیمًا؛»
و شعله و لَهَیب
جهنّم برای
آنان كافی است. آنانكه به آیات ما كافر شدند، ما به زودی آنها را در آتش خواهیم
انداخت بطوریكه هر وقت پوستهایشان بپزد و ریخته شود، ما به جای آن، پوستهای تازه
دیگری میرویانیم و آن پوستها را تبدیل به پوستهای جدیدی مینمائیم تا اینكه مزه
عذاب را خوب بچشند. (سوره نساء- آیات 55 و 56 )[22]
هَذَانِ
خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ
مِّن نَّارٍ یصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ یصْهَرُ بِهِ مَا فِی
بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ
کافران را لباسی از آتش دوزخ به قیامت بریدهاند و بر سر آنان آب سوزان حمیم جهنم
فرو ریزد. تا پوست بدنشان و آنچه در درون آنهاست به آن آب سوزان گداخته شود. و
گرز گران و عمودهای آهنین بر سر آنها مهیا باشد ( سوره حج - آیات ۱۹ تا ۲۱)
وَلَوْ تَرَى
إِذْ یتَوَفَّى الَّذِینَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ یضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ
وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ.
و اگر
بنگری سختی حال کافران را، هنگامی که فرشتگان جان آنها را گرفته و بر پشت آنها
تیغ میزنند و میگویند بچشید طعم عذاب سوزنده را ( سوره انفال - آیه۵۰)
فَكَیفَ إِذَا
تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ یضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ
پس با چه حال سختی
روبهرو شوند هنگامی که فرشتگان جانشان بگیرند و بر پشت آنها تازیانهی قهر زنند
( سوره محمد - آیه
۲۷)
یوْمَ یحْمَى
عَلَیهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ
وَظُهُورُهُمْ هَـذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ
تَكْنِزُونَ
روزی
که طلا و نقره در آتش دوزخ گداخته شود و پیشانی و پشت و پهلوی آنها را به آن داغ
کنند (سوره توبه - آیه ۳۵)
إِذِ
الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یسْحَبُونَ
چون گردنهایشان با
غل و زنجیر کشیده شود ( سوره مؤمن - آیه ۷۱)
إِنَّ شَجَرَةَ
الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِیمِ كَالْمُهْلِ یغْلِی فِی الْبُطُونِ كَغَلْی
الْحَمِیمِ درخت زقوم جهنم؛ قوت و غذای بدکاران است. که
آن غذا در شکمشان چون مس گداخته میجوشد. آنگونه که آب بر روی آتش جوشانست. ( سوره
دخان- آیات ۴۳ تا ۴۶)
یرْسَلُ
عَلَیكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ
خدا بر شما
شرارههای آتش و مس گداخته فرود آرد تا هیچ نصرت و نجاتی نیابید (سوره رحمان - آیه
۳۵)
فِی سَمُومٍ
وَحَمِیمٍ وَظِلٍّ مِّن یحْمُومٍ لَّا
بَارِدٍ وَلَا كَرِیمٍ
آنها در عذاب باد
سَموم و آب جوشان باشند. و سایهای از دود و آتش دوزخ. که نه هرگز سرد شود و نه خوش
نسیم گردد. ( سوره واقعه – آیات ۴۲ تا ۴۴ )
وَخَابَ كُلُّ
جَبَّارٍ عَنِیدٍ مِّن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ وَیسْقَى مِن مَّاء صَدِیدٍ یتَجَرَّعُهُ
وَلاَ یكَادُ یسِیغُهُ وَیأْتِیهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیتٍ
وَمِن وَرَآئِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ
از پی گردنکش عنود
آتش دوزخ خواهد بود و آب که میآشامد، آب پلید چرکین است. که
آن آب پلید را پیوسته میآشامد و هیچ گوارای او نشود و از هر جانب مرگ به وی روی
آور شود ولی نمیمیرد تا دائم در عذاب سخت گرفتار باشد (سوره
ابراهیم - آیات ۱۵ تا ۱۷)
و با تکیه بر
روایاتی که شمهای از آن در زیر میآید، شکنجهگران توجیهات لازم را برای جنایات
خود آفریدند.
شیخ عباس قمی به
نقل از کتاب "تفسير
القمّی"، حدیث
نبوی را که گفته میشود دربارهی
ابوطالب عموی پیامبر است، به شرح زیر میآورد:[23]
انّ أهون الناس عذاباً يوم القيامة لرجل في ضحضاح من نار عليه نعلان من نار،
وشراكان من نار، يغلي منها دماغ كما يغلي المرجل، ما يرى انّ في النار أحداً أشدّ
عذاباً منه، وما في النار أحد أهون عذاباً منه [24]
آسانترین
عذاب جهنم این است که یک جفت نعل از آتش [کفشی از آتش] بر پای کافر میزنند که از
شدت حرارت آن نعلها،
مغز سرش میجوشد. درست مانند آتشی که زیر دیگ روشن کنند و آب در دیگ به جوش
میآید. کافر تصور میکند عذاب او از عذاب همهی اهل جهنم شدیدتر است در حالی که
عذاب او از همهی عذابها سبکتر است.[25]
محمدی ری شهری
اولین وزیر اطلاعات و مسئول دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی از قول علیابن ابوطالب در
بخش یازدهم منتخب "میزان
الحکمه" میگوید:
«إنَّ أهلَ
النّارِ لَمّا غلى الزَّقُّومُ والضَّریعُ فی بُطونِهِمكغَلْی الحَمیمسَألوا
الشَّرابَ ، فاُتوا بشرابٍ غَسّاقٍ وصَدیدٍ ، یتَجرّعُهُ ولا یكادُ یسیغُهُ ،
ویأتیهِ المَوتُ مِن كلِّ مكانٍ وما هُو بمَیتٍ.
هنگامى كه زقّوم
و خار خشك در شكم دوزخیان، همچون آب جوشان، به جوش آید، آب بخواهند؛ پس نوشیدنىِ
غسّاق (خون و چركى كه از پوست تن دوزخیان جارى شود) و صدید (زردابه و چرك) به آنها
داده شود كه آن را با سختى جرعه جرعه مىنوشند و از هر سو مرگ گریبانشان را مىگیرد
امّا نمىمیرند.»
عیسی مسیح نیز
جهنم را متفاوت از آن چه در بالا ذکر شد، نمیبینید و میگوید:
«... لغزش دهندگان و
بدکاران را جمع خواهند کرد، و ایشان را به تنور آتش خواهند انداخت، جایی که گریه و
فشار دندان بُوَد.»[26]
و یا در جای دیگری
عیسی خطاب به کاتبان و فریسیان ریاکار میگوید:
«ای ماران و افعی
زادگان! چگونه از عذاب جهنم فرار خواهید کرد.» [27]
"مکاشفه یوحنای رسول" که
انجیل با آن پایان مییابد، عاقبت گناهکاران را بدین گونه تشریح میکند:
«لکن ترسندگان و
بیایمانان و خبیثان و قاتلان و زانیان و جادوگران و بتپرستان و جمیع دروغگویان،
نصیب ایشان دریاچه افروخته شدهی به آتش و کبریت خواهد بود. این است موت ثانی.» [28]
مأموران عذاب در جهنم
ویژگی اصلی
فرشتگان جهنم خشونت و غضبناكنی آنان است. تأکید بر آن است که رحم و عطوفتى از آنان
ظاهر نمىشود و به امر خداوند مظهر قهر و غضبند.
در سورهی تحریم
آیهی ۶ دربارهی ویژگی فرشتگان عذاب تأکید شده است که:
«... عَلَیهَا
مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ مَا
یؤْمَرُونَ
فرشتگان عذاب در
جهنم بسیار سنگدل و بیرحم (غلاظ و شداد)اند و هیچگاه نافرمانی خدا را نمیکنند
(در اجرای قهر و غضب) و آنچه را که به آنها حکم شود، انجام میدهند. »
هر چند در آیهی
۹۷ سورهی اسراء آمده است:
«مَّأْوَاهُمْ
جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا،
مسکنشان جهنم
است و هرگاه آتش جهنم افسرده شود، ما افروختهاش میکنیم.»
همچنین خداوند،
این فرشتگان را خطاب قرار داده و میگوید:
«خُذُوهُ
فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ
ذِرَاعاً فَاسْلُكُوهُ
بگیرید او را به
زنجیر کشید آنگاه در میان آتشش اندازید، پس در زنجیری که درازای آن هفتاد گز است،
وی را در بند کشید . (سوره
حاقه- آیات ۳۰ تا ۳۲)»
در روایات مذهبی
آمده است که شاید
تاثرانگیزترین حادثه برای پیامبر اسلام به هنگام معراج، دیدارش از جهنم بوده است.
او مشاهدهی خود را از جهنم چنین بیان میکند:
«ملائکهی غلاظ و
شداد را دیدم چندان که شمار آن جز خدای نداند، و در آنجا تابوتها دیدم از آتش،
فرشتگان غلاظ و شداد هر یک مقراضی از آتش، در دست، و مردم را از چاههایی بیرون
میآوردند و به چاههای دیگر انداختند ... هیچکس بر ایشان رحم نمیکرد ...»[29]
در آیهی ۳۰
سورهی مدثر ، تعداد فرشتگان عذاب دهنده نوزده تن ذکر شده است : عَلَیهَا
تِسْعَةَ عَشَرَ. بر آن
(موکلاند) نوزده نفر.
محمد تقی مصباح یزدی
یکی از تئوریسینهای رژیم تأکید میکند: «البته
ممکن است که این نوزده تن، فرماندهان دوزخ باشند و زیردست هر یک هزاران فرشتهی
دیگر، وجود داشته باشند.»[30]
در روایات مورد قبول
شیعیان در ارتباط با ویژگیهای "مالک"، خازن جهنم، از قول پیامبر اسلام که در معراج
به آسمان اول موفق به دیدار او شده بود، از جمله روی «جثهی عظیم، هیأت بسیار
زننده، غضبناکی، ترشرویی و و ترسناک بودن»[31]
پیروان خمینی در
هیأت مأموران عذاب، جهنمی را که در روز رستاخیز وعده داده شده، روی زمین بنا
میکنند تا دشمنان خدا از عذاب دنیوی نیز بیبهره نمانده و پیش از وصل به برزخ و
دوزخ ابدی شمهای از عذاب خداوند را بچشند.
زنان؛ قربانیان اصلی جهنم موعود
در نگاه معتقدان به
این باور، زنان اولین و اصلیترین ساکنان جهنم هستند که به صورتهای گوناگون و گاه
به خاطر دلایلی بسیار پیش پا افتاده به سخت ترین وجه مورد مجازات قرار میگیرند.
این مجازاتها تماماً در ارتباط با نادیده گرفتن "حقوق" شوهر
از سوی زن میباشد. در روایاتی که از امامان و پیامبر نقل میشود کمتر اشارهای به
مجازات جداگانه مردان شده است؛ در حالیکه مجازاتهای زنان در روایات مختلف
دستهبندی شدهاند.
برای مثال "علامه" مجلسی، یکی
از فقهای بزرگ شیعه، روایت میکند که پیامبر پس از بازگشت از سفر معراج و دیدار از
جهنم در پاسخ به فرزندش فاطمه که
همراه همسرش علی ابن ابوطالب نزد او رفته بودند، گناه
زنانی را که مورد عذاب خداوند قرار گرفته بودند، چنین عنوان میکند:
یا بنیة، أما
المعلَّقة بشعرها فإنها كانت لا تغطی شعرها من الرجال، وأما التی كانت معلقة
بلســـانها فإنها كانت تؤذی زوجها، وأما المعلقة بثدییها فإنها كانت تفسد فراش
زوجها، وأما التی تشد رجلاها إلى ثدییها ویداها إلى ناصیتها وقد سُلِّطَ علیها
الحیـات والعقارب فإنها كانت لا تنظف بدنها من الجنابة والحیض وتستهزئ بالصلاة.
وأما التی رأسها رأس خنزیر وبدنها بدن حمار فإنها كانت نمامة كذابة. وأما التی على
صورة الكلب والنار تدخل من فیها وتخرج من دبرها فإنها كانت منانة حسَّـادة [32]
دخترم! زنی که از
موی سرش آویخته شده بود، موی سر خود را از نامحرم نمیپوشاند. زنی که از پستانش
آویزان بود، زنی است که از حق شوهرش امتناع میورزید. زنی که از زبانش آویزان بود،
شوهرش را با زبان اذیت میکرد. زنی که گوشت بدن خود را میخورد، خود را برای دیگران
زینت میکرد و از نامحرمان پرهیز نداشت. زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و
عقربها بر او مسلط شده بودند، به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت
نمیداد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمیکرد و نماز را سبک میشمرد و مورد اهانت
قرار میداد. زنی که کر و کور و لال بود، زنی است که از راه زنا بچه به دنیا
میآورد و به شوهرش میگوید بچه تو است. زنی که گوشت بدن او را با قیچی میبریدند،
خود را در اختیار مردان اجنبی میگذاشت. زنی که صورت و دستاش میسوخت و او امعا و
احشای داخلی خودش را میخورد، زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت
قرار میگرفت. زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود، زنی سخن چین و دروغگو
بود. و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج
میشد، زنی خواننده و حسود بود..[33]
و از قول پیامبر
در مورد دلیل عذاب زنان چنین یاد میشود:
أَيُّمَا
امْرَأَة أَذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ يَقْبَلِ اللّهُ مِنْها صَرْفًا
وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى تُرْضِيَهُ وَ إِنْ صامَتْ
نَهارَها وَ قامَتْ لَيْلَها وَ كانَتْ أَوَّلَ مَنْ يَرِدُ النّارَ...[34]
هر زنى كه شوهر
خود را با زبان بيازارد،
خداوند هيچ جبران و عوض و نيكى از كارش را نمىپذيرد تا او را راضى كند، اگرچه
روزش را روزه بگيرد و شبش را به عبادت بگذراند، و چنين زنى اوّل كسى است كه داخل
جهنّم خواهد شد....
و یا:
أَیمَا امْرَأَة
لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِها وَ
حَمَلَتْهُ عَلى ما لا یقْدِرُ عَلَیهِ وَ ما لا یطیقُ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها حَسَنَةٌ
وَ تَلْقَى أَيُّمَا
امْرَأَة لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِها وَ حَمَلَتْهُ عَلى ما لا يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ
ما لا يُطيقُ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها حَسَنَةٌ وَ تَلْقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَيْها
غَضْبانُ[35]
هر زنى كه با
شوهر خود مدارا
ننماید و او را به كارى وادار سازد كه قدرت و طاقت آن را ندارد، از او كار نیكى
قبول نمىشود و در روز قیامت، خدا را در حالتى ملاقات خواهد كرد كه بر وى خشمگین
باشد.
از آنجایی که
دیدگاه یاد شده برای زنان هیچگونه حق و حقوق سیاسی و اجتماعی قائل نمیباشد،
کلیهی مجازاتها تنها در حیطهی تضییع"حقوق" شوهر
درجه بندی شدهاند.
مجازات دنیوی ویژهی
زنان در "تورات" به
کرات ذکر شده است و از همانجا به فقه و فرهنگ اسلامی نیز راه یافته است.
و از قول پیامبر
اسلام در سفر معراج روایت میشود:
إطلعت فی النار
فرأیت أكثر أهلها النساء
آگاهی یافتم که اکثر ساکنان دوزخ زنان هستند.[36]
با چنین رویکردی
به زن، هنگامی که اکثر ساکنان دوزخ را زنان تشکیل میدهند، وقتی که قرار است جهنمی
روی زمین برپا شود، به طور قطع و یقین زنان اولین و اصلیترین قربانیان آن خواهند
بود.
به خاطر
برخورداری از این نگاه بود که مردان در زندان خمینی آماج اصلی شکنجههایی که در
«بندقیامت» و «قبرها» صورت میگرفت قرار نگرفتند. با آن که دو سوم تعداد زندانیان
قزلحصار را مردها تشکیل میدادند اما هیچیک از آنها به واحد مسکونی برده نشد و
تعداد مردانی که در قبرها به بند کشیده شدند، بسیار کمتر از زنان بود.
فرجام دوزخیان در دارالشفای الهی و زمینی
هرچند برای بسیاری از اهل جهنم دوزخ همیشگی است؛ اما فرجام بعضی از دوزخیان از نظر مـدت
مـاندن در جهنم یكسان نیست. از آنجایی که در طبقهی اول دوزخ، "موحدین
گناهکار" جای
گرفتهاند و در دیگر طبقات نیز افراد مرتکب گناهان یکسانی نشدهاند، برخى از آنان
احتمال دارد روزى با توجه به عفو
و رحمت الهی از دوزخ نجات یابند.
خمینی، بنیانگذار
جمهوری اسلامی با توجه به این مسئله، دوزخ را "رحمت
در صورت غضب" نامیده
و مینویسد:
جهنم، باطنش صورت
لطف و رحمت الهى است كه براى تخلیص مومنان معصیت كار و رساندن آنها
به سعادت ابد، چاره منحصره است; زیرا كه فطرت مخموره صافیه انسان، چون طلایى است
كه در ایام عمر، آن را مغشوش و مخلوط به مس نموده باشیم. باید آن طلا را با كورهها
و آتشهاى ذوب كننده، خالص نمود و از غل و غش، بیرون آورد: «الناس معادن كمعادن
الذهب والفضه» [[37]]
پس جهنم براى كسانى كهفطرتشان بهكلى محجوب نشده
و به كفر و جهود و نفاق نرسیده باشند، رحمت است در صورت غضب.[38]
در نگاه خمینی
«عذاب كردن
(مؤمنان در دوزخ ) در حقیقت، شقاوت و بدبختى نیست زیرا دوزخ نسبت به موحدان گناهكار،
قطعاً دارالشفاى الهى است؛ چون سبب پاك و خالص شدن ایشان از بیمارىهاى روحى
و كدورتهاى ظلمانى مىگردد».[39]
خمینی در توجیه
عذاب دادن انسانهاى ناتوان و ضعیف، با انواع آلامى كه
در جهنم پیشبینى شده است، میگوید:
جهنم رحمتى است
در صورت غضب، براى كسانى كه لیاقت رسیدن به سعادت دارند. اگر تخلیصات و
تطهیراتى كه در جهنم مىشود نبود، هرگز روى سعادت را آن اشخاص نمىدیدند.[40]
با چنین نگاهی به
جهنم، زندانهای جمهوری اسلامی همچون دوزخ الهی به عنوان "دارالشفا" آغاز
به کار میکنند. در این"دارالشفا" زندانیان،
بیمارانی تلقی میشوند که نیاز به درمان دارند. به زعم زندانبانان، شکنجه و عذابی
که زندانیان متحمل
میشوند علیرغم صورت خشونتآمیز و بیرحمانه آن، در باطن "لطف" و "رحمت" نظام
را در بر دارد. این شکنجهها "چاره
منحصره" و
تنها راه درمان
است.
در این "دارالشفا" شکنجهگران
حکم دکتر و روانپزشک را دارند که از طریق اعمال خشونت ظاهری به مداوای باطنی
بیماران خود میپردازند.[41]
مدت ماندن
بیماران در این "دارالشفا" همچون
دوزخ الهی یکسان نیست و بر میگردد به میزان پیشرفت بیماری در فرد. بـسـیـار روشـن
اسـت كـه هـر چه بیمارى مزمن و
بدخیم باشد، مداواى آن نیز به درازا مىكشد و گـنـاهـكـاران، نـسـبـت به ابعاد و تعداد
گناهان خویش به اندازهاى در دوزخ مىمانند كه سلامت كامل روحى خویش را باز یابند.
عذاب دنیوی، عاملی برای تخفیف عذاب اخروی
خمینی به عنوان
بنیانگذار و رهبر مذهبی جمهوری اسلامی در سخنرانی خود در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۳ به
مناسبت میلاد پیامبر اسلام و ولادت امام جعفر صادق در حضور سران قوای سه گانه و
مسئولان کشوری و لشگری جمهوری اسلامی، میگوید:
... از باطن خود
- ذات انسان- آتش طلوع میكند. اساس جهنم، انسان است، و هر عملی كه از انسان صادر
میشود بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب میافزاید. اگر یك كافری را سر خود
بگذارند تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت [و] آن عذابی كه برای او پیدا میكند، بسیار
بالاتر است از آن كسی كه جلویش را بگیرند و همین حال بكشندش. اگر یك نفر فاسد [را]
كه مشغول فساد است بگیرند و بكشند، به صلاح خودش است، برای این كه این اگر زنده
بماند فساد زیادتر میكند و فساد كه زیادتر كرد، عمل چون ریشه عذاب است، عذابش در
آن جا زیادتر میشود. این یك جراحی است برای اصلاح . حتا اصلاح آن كسی كه كشته
میشود، یك كسی كه دارد یك زهر كشنده را به خیال این كه یك شربت است، میخواهد
بخورد. اگر چنانچه جلویش را شما بگیرید و با فشار و زور و كتك از دستش بگیرید، یك
رحمتی بر او كردید ولو او خیال میكند كه طعمه او را از دستش گرفتید و یك زحمتی
برایش ایجادكردید؛ لكن خیر، این جور نیست. اگر امروز، این سران استكباری بمیرند،
برای خودشان بهتر است از این كه ده سال دیگر بمیرند. اگر امروز، یك كسی كه فساد در
ارض میكند كشته بشود، برای خودش رحمتی است، به خیال این كه به صورت یك تأدیب، نه
این است كه این یك چیزی باشد كه برخلاف رحمت باشد
در این دیدگاه
هرچه فرد زودتر توسط مؤمنین کشته شود، هرچه بیشتر مورد آزار و اذیت نمایندگان خدا
در روی زمین قرار گیرد، از عذاب الهی او در آخرت کاسته میشود. خمینی در ادامه همین
سخنرانی میگوید:
این
كه میفرماید كه: «وَقَاتِلُوهُمْ
حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ» [بکشید آنها را تا رفع فتنه در جهان]
بزرگترین رحمت است بر بشر. آنهایی كه خیال میكنند كه این آسایش دنیایی، رحمت است
و بودن در دنیا و خوردن و خوابیدن حیوانی رحمت است، آنها میگویند كه اسلام چون
رحمت است، نباید حدود داشته باشد، نباید قصاص داشته باشد، نباید آدمكشی بكند.
آنهایی كه ریشه عذاب را میدانند، آنهایی كه معرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش
چی است، آنها میدانند كه حتا برای این آدمی كه دستش را میبرند برای این كاری كه
كرده است، این یك رحمتی است. رحمتش در آن طرف [روز رستاخیر] ظاهر میشود. برای آن
كسی كه فساد كن است، اگر او را از بین ببرند یك رحمتی است بر او. [42]
خمینی در توجیه
احكام سخت و بیرحمانه مانند قصاص، حدود و تعزیرات[43] كه
چهرهاى خشونتآمیز
از اسلام ترسیم مىكنند، میگوید:
تمام حدود و
تعزیرات و قصاص و امثال آن، حقیقت رحمت و رأفت است كه در صورت غضب و انتقام،
جلوه نموده: وَلَكُم في القصَاصِ حَياةٌ يا أولي الألباب [44]
بر اساس این
دیدگاه آنچه توسط مقامات نظام جمهوری اسلامی در طول سه دههی گذشته بر مردم ما
رفته است، چیزی نیست جز "رحمت" خداوند و "عذابی دنیوی" برای کاستن از "عذاب اخروی"
که توسط "بندگان صالح" خدا روی زمین، اعمال میشود!
زندانیان
سیاسی، غدههای سرطانی
خمینی در جمع
سرپرستان هیأتهای عازم به کشورهای خارجی، در خصوص زندانیان سیاسی و چگونگی برخورد
زندانبانها با آنها، ضمن طرح دروغهایی چند میگوید:
توی حبس هم گاهی
وقتها [زندانیان] مامورین را
میزنند، گاهی وقتها میكشند، از این جهت خوب، اینها را جزا دادند، یك
جزای عادلانهای كه برای حفظ جامعه، یك
سرطانی را برای حفظ مزاج در میآورند غده را؛ برای
حفظ جامعه هم باید این كار بشود.[45]
بالاخره خمینی در
۱۴ بهمن۱۳۶۳، در سخنرانی خود به مناسبت دهه فجر در حضور سران قوای سه گانه و
مسئولان کشوری و لشکری جمهوری اسلامی، داغ کردن و بریدن و زجر دادن را راه علاج
مشکلات معرفی میکند و میگوید:
آدم
گاهی درست نمیشود، مرض گاهی صحیح نمیشود، الابالكی؛[46]باید
ببرند، داغ كنند تا درست بشود جامعه. باید آنهایی كه فاسد هستند، از آن بیرون
ریخته بشوند؛ جنبه رحمت است همهاش.[47]
خمینی همچنین در
تاریخ ۱۸ آذر ۶۰ در حضور خامنهای رئیس جمهوری وقت و امام جمعهی تهران و اعضای
ستاد برگزاری نماز جمعه تهران با پیش کشیدن عناوینی چون "اصلاح" و "جراحی" تیغی را
که به دست زنگیان مست داده بود، تیز میکند و میگوید:
من امیدوارم كه
بركات این انقلاب متحول كند همه قشرها را، حتا آنهایی كه منحرف هستند. منحرفین یك
دسته معاند سرسختاند كه اصلاح شدنی نیستند. اینها مثل سرطان میمانند كه باید با
جراحی اصلاح بشوند. یك دسته هم معاند نیستند، اما منحرفاند، اینها را باید ارشاد
بكنند.[48]
بر اساس تقسیم
بندیای که خمینی در سال ۶۰ کرده بود، در پاییز ۶۶ زندانیان گوهردشت را به سه دسته
«معاند» سرخ، «منحرف» زرد و «سفید» تواب و هدایت شده تقسیم کرده و در کشتار ۶۷ بر
اساس آن زندانیان را نزد هیأت کشتار بردند.
براساس این
رهنمودهاست که لاجوردی به میدان آمده و مدعی میشود «برای شکوفائی
اسلام، حتا اگر لازم باشد میتوانيم حداقل يک ميليون نفر را بکشيم.»[49] و
یا با صراحت مطالبی را نقل میکند که کمتر مقام قضایی در دوران معاصر به صراحت
آنها را طرح کرده است:
گروهکهای فاسدی که همهشان باید قلع و قمع بشوند وقتی با نظام جمهوری اسلامی
مبارزه میکنند، بنا بر دستور مذهبی محاربند و باید همهشان اعدام شوند... به
عقیدهی من هیچ یک از افراد این سازمان نباید احساس آرامش در این مملکت داشته
باشند. همیشه باید مضطرب و در وحشت باشند ... و یک خواب خوش و یک قطره آب خوش نباید
از گلویشان پایین برود. امنیت باید باشد برای مردم حزب الله...[50]
انسان، حیوان و مقولهی ایمان
خمینی در تاریخ
۲۳ دی ۱۳۶۰ در حضور رؤسای جمهور، مجلس، نخست وزیر و هیأت دولت، شکنجه و مرگ را تنها
راه چارهی کسانی معرفی میکند که در زندانها تهذیب و تربیت نمیشوند:
آنهایی كه تهذیب
بردارند باید تهذیب بشوند، آنهایی كه مانع از تهذیب ملتها هستند باید از سر راه
برداشته بشوند. این یك رحمتی است، صورتش را انسان خیال میكند كه كشتار است، لكن
واقعش بیرون كردن یك موانعی از سر راه انسانیت است. و در ایران هم این مسئله كه
میبینید كه در همه جا برای ما هی طرح میشود كه اینها آدم میكشند، آنها خیال
میكنند كه ایران آدم میكشد، ایران تا امروز یك دانه آدم را نكشته است، ایران یك
سباعی را كه حمله كردند بر همه چیز اسلام، ملت، انسانیت، آنها را اگر بتواند تهذیب
میكند و اگر بتواند با حبس آنها را نگه میدارد تا تهذیب بشوند، اگر نتواند تصفیه
میكند. این همان كاری است كه همه انبیا از اول خلقت تا حالا كردهاند و آن اشخاصی
را كه دیگر قابل اصلاح نبودهاند، آن اشخاص را یا غرق كردهاند و یا از بین
بردهاند.[51]
در نگاه فقهی، کافر
انسان نیست. چرا که ایمان وجه تمایز آدمی از حیوانات است و انسانیت آدمی به ایمان
وی شناخته میشود. [52]
فقها به همین خاطر
در بیان حکم نجاست، کافر را در ردیف ادرار، مدفوع، خون، منی، سگ، خوک و مردار قرار
میدهند.[53]
خمینی در سخنرانی
عمومی ۴ تیرماه ۱۳۵۹ خود با "منافق"
خواندن مجاهدین، آنها را بدتر از کفار دانست و زمینهی لازم برای سرکوب آنها را
که خطری برای حاکمیتاش میشمرد، فراهم کرد:
منافقها هستند
كه بدتر از كفارند. آن كه میگوید مسلمان هستم و به ضد اسلام عمل میكند و میخواهد
به ضد اسلام عمل بكند، آن است كه در قرآن بیشتر از آنها تكذیب شده تا دیگران. ما
سوره منافقین داریم، اما سوره كفار نداریم.[54] سوره
منافقین داریم كه برای منافقین، از اول شروع میكند اوصافشان را میگوید.[55]
احمد جنتی دبير "شورای
نگهبان" که
به منظور «پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات، مجلس
شورای اسلامی با آنها» تشکیل شده، در نخستين يادواره "سرداران
شهيد" در
وصف غیر مسلمانان که همانا کفار هستند، میگوید: «بشر غير از اسلام، همان حيواناتی
هستند كه روی زمين میچرخند و فساد میكنند.»[56]
حسن رحیم پور
ازغدی یکی از تئوریسینهای سرکوب رژیم دربارهی شأن انسان در مکتب انبیا میگوید:
در
مکتب انبیأ (ع)، انسانها
شأن بالایی دارند که نباید از آن عدول کنند و این شأن خلافتاللهی، تنها
با ایمان و عمل صالح، تضمین میشود و آدمیانی که فاقد ایمان و عقائد صحیح
و نیز عاری از اخلاق و رفتار درست باشند، از آدمیت، به دور میافتند و این
فاصله با "حقیقت"،
اگر زیاد شده و از نصاب خود بگذرد، آدمی را از آدمیت، ساقط
کرده و او را به حیوان و بدتر از حیوان تبدیل میکند. چه آدمیان بیتقوی
و مُفسد بهراستی از حیوانات، ساقطتر، موذیتر و کریهترند.[57]
وقتی مخالفین خود
را انسان نشناسید، راه برای ارتکاب هر جنایتی باز میشود. در قرون وسطی نیز وضع به
همین گونه بود. وقتی از قول عیسی مسیح، گناهکاران در ردیف سگان قرار گرفتند، دست
ارباب کلیسا برای انجام هرگونه جنایتی در حق انسانهای دردمندی که در ملکوت خدا
نمیگنجیدند، باز شد:
خوشا به حال آنانی
که رختهای خود را میشویند تا بر درخت حیات اقتدار یابند و به دروازههای شهر در
آیند. زیرا که سگان و جادوگران و زانیان و قاتلان و بتپرستان و هرکه دروغ را دوست
دارد و به عمل آورد، [از ملکوت خدا] بیرون میباشند. [58]
بازجویان،
شکنجهگران و زندانبانان با اتکا به چنین رهنمودهایی و دیدی این گونه نسبت به
زندانیان بیدفاع، هر بلایی که میخواستند بر سر آنان میآوردند.
ارتداد زمینه ساز اعمال فشار و شکنجه
"مرتد" و "منافق" بودن زندانیان از نظر رژیم نیز راه را برای اعمال هرگونه فشار به
منظور درهمشکستن آنها باز میکرد. هرچند مجاهدین همواره بر مبانی اسلام پافشاری
میکردند - و میکنند- اما خمینی با حیلهگری آنها را نیز مرتد معرفی میکرد تا
زمینهی سرکوبی آنها بیش از پیش فراهم شود:
از
آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی
حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها ارتداد پیدا کردهاند، ... [59]
از
نظر معتقدان به مذهب، خطر ارتداد و مرتد بیش از کفر و کافر است، چرا که ارتداد از
دل ایمان اولیه در آمده است؛ در حالی که کفر از ابتدا در مخالفت با ایمان بوده است.
بر پایهی چنین دیدگاهی است که همهی فرق اسلامی اعم از شیعی و سنی، حکم به کشتن
مرتد میدهند.[60] البته در
فقه شیعه، زن مرتده اعدام نمیشود، بلکه آنقدر تحت فشار قرار میگیرد تا اسلام آورد.
بر اساس این دیدگاه مرتد، تهدید جدی برای نظام سیاسی مبتنی بر دین است:
إِنَّ الَّذِينَ
كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْراً لَّن تُقْبَلَ
تَوْبَتُهُمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الضَّآلُّونَ همانا
آنان كه بعد از ايمان كافر شدند و بر كفر خود افزودند، هرگز توبه آنها پذيرفته
نشود، و همانا گمراهان هم آنان خواهند بود. (سوره ال عمران- آیه ۹۰)
به
منظور پوشاندن لباس عافیت به قتلعام زندانیان در سال ۶۷ دستاندرکاران این جنایت
از اعدام زنان مارکسیست (مرتده) خودداری کردند تا بلکه جنایاتشان را نزد عناصر
خودشان توجیه کنند.
از
آنجایی که بنا به تعریف قرآن گرایش به دین در فطرت انسان نهاده شده و مؤمن، عضوی
از جماعت مؤمنان (امت) محسوب میشود، ارتداد اعتراض آشکار به جماعت مؤمنان و
مقابله با خلقت و ارادهی خداوند تلقی میشود.
فاقم وجهک الدین
حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلقالله ذلک الدین القیم، پس تو
[ای رسول] مستقیم رو به جانب آیین پاک [اسلام] آور و پیوسته از طریق دین خدا که
فطرت خلق را بر آن آفریده است، پیروی کن؛ که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد و
این است آیین استوار حق (سورره روم- آیه ۳۰ )
مرتد با گسستن از "امت" و "دین
پسندیده" و "برتر"،[61] بذر
تردید در دل دیگر "مؤمنان" میپاشد. به همین دلیل خطرناک است و میباید در دنیا و
آخرت او را مورد شدیدترین مجازاتها قرار داد.[62]
راهاندازی شکنجهگاه بر اساس اعتقادات دینی
لاجوردی و مقامات
دادستانی بر پایهی تعالیم خشک مذهبی بر این عقیده بودند که وابستگان گروههای
سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، مادامی که به خدمت رژیم در نیامدهاند، مستحق مرگ و
نابودی هستند. این دیدگاه کسانی را که در دادگاههای رژیم به کمتر از اعدام محکوم
شده بودند، دشمنانی میدید که قسر دررفتهاند. به همین دلیل آنها کوشش میکردند
تا هر طور شده این دسته زندانیان را دوباره به دام انداخته و به کیفری که مستحق
بودند، برسانند. میزان محکومیت مهم نبود. زندانی بایستی میشکست و به خدمت آنها در
میآمد. صاحبمنصبان دستگاه قضایی و امنیتی این روند را "تربیت" و "ارشاد" نامگذاری
کرده بودند.
خمینی به عنوان مراد
و مرشد بنیادگرایان مذهبی به طور مدام خطر "قسر
دررفتگان" و "فراریان" از
تیغ "عدالت" را
در صحبتهای عمومی و خصوصی گوشزد میکرد:
امیرالمومنین،
اگر بنا بود كه خیر، هی مسامحه كند شمشیر نمیكشید هفتصد نفر را یكدفعه بكشد، تا
آخر آن اشخاصی كه قیام كرده بودند به ضدش، تا آخر، ضد اسلام بود دیگر، تا آخرشان را
كشت و چند نفر دیگر فرار كردند،[63] بعد
هم آمدند آن فساد را كردند، فراریهایشان آن فساد را كردند. [64]
میتوان با مسامحه
گفت: واحد مسکونی[65] اصلیترین
شکنجهگاه زندان قزلحصار بر اساس مدل جهنم و به منظور برخورد با "فراری"ها
و"قسر
درفتگان" برپا
شده بود و ادارهکنندگان آن برای توجیه سیاستشان، آیهی ۲۲ سورهی حج را مورد
توجه قرار داده بودند: [66]
كُلَّمَا
أَرَادُوا أَن یخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ
الْحَرِیقِ
کافران هرگاه
بخواهند از دوزخ به درآیند و از غم و اندوه آن نجات یابند (فرشتگان عذاب) آنان را
به دوزخ برگردانند و گویند باز باید عذاب آتش سوزان را بچشید.
بانیان و
گردانندگان واحد مسکونی حتا ندامت و اعتذار و پشیمانی افراد را نمیپذیرفتند چرا که
به زعم آنها در آیه ۷ سورهی تحریم آمده است:
یا أَیهَا
الَّذِینَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ
تَعْمَلُونَ
ای کافران امروز
عذرخواهی نکنید، امروز اعتذار نجویید. [اعتذارجویی نوعی اظهار پشیمانی و بازگشت و
به یک معنا توبه است]، تنها آنچه کردهاید، به آن مجازات میشوید.
در سورهی زخرف، آیه
۷۷ در بارهی استغاثهی دوزخیان و درخواست عاجزانهشان از خدا برای مرگ چنین آمده
است:
وَنَادَوْا یا
مَالِكُ لِیقْضِ عَلَینَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ
و آن دوزخیان
مالک دوزخ را ندا کنند که ای مالک! از خدا بخواه که ما را بمیراند تا از عذاب
برهیم، گوید شما در این عذاب همیشه خواهید ماند.
"بند قیامت" و
"قبرها" نیز متأثر از فرهنگ مذهبی حاکم بر جامعه بود. هرچند فکر برپایی قبرها و این
نوع شکنجه نه بر اساس الگوی ایدئولوژیک، که بر مبنای ضرورت و تجربهی قدم به قدم در
ذهن مجریان طرح شکل گرفت؛ اما در ادامه برای گسترش و تعمیق آن و از همه مهمتر برای
پوشاندن لباس عافیت به آن و توجیه دستاندرکاران طرح و همچنین ایجاد فشار هرچه
بیشتر بر روی قربانیان، دست به دامان مذهب و فرهنگ حاکم بر جامعه شدند. جانیان به
تجربه دریافته بودند برای آنکه دستگاه جنایتآفرینیشان دچار وقفه و رکود نشود،
بایستی از توجیه مذهبی استفاده کنند. برای تطهیر زشتی اعمالشان، هرچه جنایتشان
فجیعتر و هرچه شکنجههای اعمال شده توسط بازجویان سختتر بود، توجیهات مذهبیشان
نیز غلیظ تر میشد.
نظام جمهوری اسلامی
در طول این سه دهه ثابت کرده که براساس ماهیت خود و به منظور پیشبرد اهدافش، پیوسته
باورهای مذهبی مردم را دستاویز قرار داده و میدهد.[67]
در روزها و هفتههای
اول، حاج داوود رحمانی به روشنی از راهاندازی "کارخانه" و "دستگاه"ی سخن به میان
میآورد که هدفش ساختن انسانهای جدیدی بود.
زندانبانان پس از
راهاندازی پروژه تبهکارانهی خود بهسرعت متوجه نقصهای آن شده و دریافتند که نام
کارخانه یا دستگاه، برای بیان پدیدهای که مد نظر داشتند به اندازه کافی رسا و
گویا نیست و ماهیت آن را به نمایش نمیگذارد. آنها برای رفع نقایص این پدیده، آن
را بر مبنای روایات مذهبی و ماکتی که از قبل همه چیز آن توصیف شده، استوار کردند و
نام آن را نیز به "قبر" و "قیامت" تغییر دادند. به این ترتیب رابطهی دیالکتیکی
متقابل بین میل به جنایت، تجربهی سرکوب و توجیه مذهبی ایجاد شد.
نام کارخانه و یا
دستگاه، مفهوم مدرنی را به ذهن زندانی به بند کشیده شده، القاء میکند؛ در حالی که
قبر، قیامت و شب اول قبر، مضامین کهنهی مذهبی را به او القاء کرده و پس از مدتی
زندانی را در خود مدفون میکند.
حضور پر رنگ
ایدئولوژی و اجرای دستورات مذهبی که بیانگر روح حاکم بر تفکر اداره کنندگان زندان
در جمهوری اسلامی است، منجر به تأثیر گذاری هرچه بیشتر این نوع شکنجه شد. در
نتیجهی این تغییر و تحول زندانبانان به لحاظ ایدئولوژیک خود را محق پنداشتندکه با
مرده پنداشتن زندانی و ایجاد یک قبر مجازی هر فشاری را بر او وارد کنند؛ چرا که
اعتقاد داشتند در دنیای پس از مرگ و به اذن و ارادهی خداوند هریک از قربانیان
فشارهای بسیار بیشتری را متحمل خواهند شد.
زندانیان نگونبخت در
نگاه زندانبانان و شکنجهگران آدمهای خوشبختی بودند که این توفیق را مییافتند تا
برای مدتی محدود "فشار
شب اول قبر" یا "ضغطه
القبر" و
شرایط برزخ را به چشم ببینند و ضمن توبه به درگاه خداوند به جبران اشتباهاتشان
برآیند. آنها از این بابت میبایستی خود را مدیون مقامات جمهوری اسلامی
میپنداشتند که این امکان را برایشان فراهم کرده بودند تا از عذاب اخروی در امان
بمانند! در
دوران تسلط کلیسا و انگیزیسیون نیز بر اساس همین عقیده عمل میشد. مقامات کلیسا،
بازجویان ، مفتشان و مأموران عذاب معتقد بودند: درست
است که مجرم با تنبیهات مقدس و کشیده شدن به صُلاّبه، درد میکشد اما همین باعث
میگردد خود را با حس کردن رنج های عیسای مسیح بازیابد و آزاد کند!
آنها به این شکل
بدون آنکه دچار تشویش درونی شوند، زجر دادن مردم را نوعی پاک کردن از گناهان
دانسته و از سوی دیگر آنها را با گوشهای از زجری که عیسی مسیح دیده بود، آشنا
میکردند.
برای شناخت پدیدهی
قبر در زندان قزلحصار، نیاز به شناسایی الگویی است که بعدها بر بنیاد آن، قبر و
قیامت و فشار شب اول قبر مجازی استوار شد. از این طریق میتوان به گوشهای از رنجی
که قربانیان آن متحمل شدهاند نیز پی برد.
روایات مذهبی و
بهویژه در روایات مختص به شیعیان مباحث مفصلی از "فشار
شب اول قبر" و
آنچه که در قبر میگذرد، به میان آمده است.
در نامهی منصوب به
علی ابن ابوطالب که خطاب به محمدبن ابوبکر نوشته شده، "قبر" پدیدهای
هولناک تصویر میشود که مو بر بدن آدمی سیخ میکند. در این توصیف قبر هر روز فریاد
میزند:
إنَّ القَبرَ
یقولُ كُلَّ یوم أنا بَیتُ الغْربَةِ ، انا بیتُ الوَحْشَةِ، أنا بَیتُ الدّودِ.
قبر هر روز فریاد
میزند، منم خانهی غربت، منم خانهی وحشت، منم خانهی مارها و کرمها. [68]
علیابن ابوطالب
همچنین میگوید:
وَإنَّ مَعیشَةَ الضَّنكِ الَّتی حَذَّرَ اللهُ مِنها عَدُوَّهُ عَذَابُ الْقَبرِ
همانا زندگی سختی كه
خداوند در قرآن دشمن خود را ترسانده [من اعرض عن ذكری فاءن له معیشتاً ضنكاً] عذاب
قبر است.[69]
و شمهای از آنچه را
که در این "خانه" بر
کافر میگذرد، چنین توصیف میکند:
إنَّه یسلّطُ على
الكافرِ فی قَبرِه تِسعةً وتسعین تنیناً فَینهشنَ لحمَهُ ویكسِرنَ عظمهُ یتردَّدنَ
علیه كذلك الى یوم یبعث; لَو انَّ تنیناً مِنها نَفَخَ فی الأرض لَمْ تُنبِت
زَرعاً .
همانا در قبر ۹۹ مار
بزرگ بر كافر مسلّط میشوند. گوشت او را به نیش میكشند و استخوانش را درهم
میشكنند و تا روز رستاخیز همنشین او میشوند و این كار ادامه دارد. اگر یكی از آن
مارها به زمینی بدمد، در اثر حرارت و آتش دهانش دیگر گیاهی در آن زمین نروید . [70]
گفته میشود امام
جعفر صادق در دعایی که بر زبان میرانده، هراس از مرگ و قبر را اینگونه توصیف
میکند و از خدا طلب یاری میجوید:
اَللّهُمّ
اَعِنّی عَلی غَم القبر، اَللّهُمّ
اَعِنّی عَلی ضیق القبر، اَللّهُمّ
اَعِنّی عَلی ظُلمَةِ القبر، اَللّهُمّ اَعِنّی عَلی وَحشةِ القبر ،....[71]
خدایا کمک کن مرا از
غم قبر، خدایا کمک کن مرا از تنگی قبر، خدایا کمک کن مرا از تاریکی قبر، خدایا کمک
کن مرا از وحشت قبر.
قبر بنا شده در
زندان نیز از ویژگیهایی چون "غم"، "تنگی"، "تاریکی"، "وحشت" و "تنهایی" برخوردار
بود و فرد مدفون شده در آن، در اثر القائات زندانبانان احساس میکرد که واقعاً در
درون قبر قرار گرفته و گاه دچار تصورات مالیخولیایی میشد.
وقتی قرار است در
قبر موعود ۹۹ مار به طور مداوم تا روز رستاخیز گوشت کسی را به دندان کشند و
استخوانهای او را درهم شکنند، پس در قبرهای مجازی ساخته شده توسط جمهوری اسلامی
راه برای اعمال هرگونه شکنجه و فشاری توسط بندگان خداوند و معتقدان به چنین
ایدئولوژیای برعلیه کفار و منافقین باز است.
فشار شب اول قبر در روایات شیعه
- فشار قبر چیست؟
میگویند گذشتن از فشار شب اول قبر گذری است بسیار مشكل كه تصورش زندگی را بر انسان
تنگ میكند. در روایات مذهبی گفته میشود قبر به محض در بر گرفتن کافر و ملعون و
کسی که قدر نعمات خدا را ندانسته، بانگ بلند کرده و میگوید:
والله لقد كنت ابغضك وأنت تمشی على ظهری ، فكیف اذا دخلت بطنی سترى ذلك. قال:
فتضمَّ علیه ، فتجعله رمیماً ویعاد كما كان ...[72]
سوگند به خداوند،
تو را از هنگامی که
بر روی من راه میرفتی
دشمن میپنداشتم و اکنون
که در میان من
قرار گرفتهای به
زودی دشمنی مرا خواهی دید. چنان
جسد تو را فشار دهم که استخوانهایت خرد شود ...
با داشتن چنین
الگویی در ذهن، طبیعی است وقتی فردی توسط زندانبانان به قبر منتقل میشد، میبایستی
منتظر اعمال هرگونه فشاری میبود. زندانبانان که مدتها نقشهی تأدیب، تعذیب و
عقوبت دادن زندانی را که در دیدگاه آنان کافر و ملعونی بیش نبود، کشیده بودند،
فرصت را غنیمت شمرده و "دشمنی" خود
را نشان میدهند.
از قول علیابن
ابوطالب روایت میشود که در این موقع به میت امر میشود که «به
بدترین حالت بخواب،
او به گونهای
در تنگنای فشار قبر
قرار میگیرد
كه نیزه درون نوك آهنی خود قرار میگیرد،
حتا مغزش از درون گوشت
و ناخن هایش خارج میشود.»
چرا زندانبانان به سادگی جنایت میکردند
حکومتهای
ایدئولوژیک برای ساختن جانی و قاتل کار چندان سختی انجام نمیدهند، کافی است فرد
بدان ایدئولوژی پایبند و وفادار باشد.
زندانبانان اعمال هر
گونه فشار به زندانیان نگونبخت را طبیعی میدانستند؛ چرا که به لحاظ ایدئولوژیک
معتقدند:
هیزم آتش جهنم چیزی
نیست جز اعمال زشت انسانها که دم به دم به گرمای سوزندهی آن میافزاید.
طبق آیات صریح قرآن،
مسئولیت عذابی که نصیب اهل جهنم میشود برعهدهی خود آنهاست و این نتیجهی عملی
است که در دنیا انجام دادهاند:
ذَلِكَ بِمَا
قَدَّمَتْ أَیْدِیكُمْ
وَ أَنَّ اللَهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ؛ (ای
انسان مخاطب
به چشیدن عذاب محترق كننده!)
این است آنچه
كاركرد دستهای شما پیش فرستاده است! و
خداوند أبداً به بندگان خود ظلم نمیكند (سوره آل عمران- آیه ۱۸۲)
و یا
ذَ لِكَ بِمَا قَدَّمَتْ
یَدَاكَ وَ أَنَّ اللَهَ لَیْسَ بِظَلَّـمٍ لِلْعَبِیدِ؛ (ای انسان
مجادله كننده دربارهی خدا!) این است آنچه كاركرد دست تو پیش فرستاده است! و خداوند
أبداً به بندگان خود ستم روا نمیدارد. (سوره حج- آیه ۱۰)
در روایت مذهبی
هم روی این مسئله تأکید شده است. چنان که از جعفر بن محمد، امام صادق نقل میشود:
وقتی شخص با ایمان را در قبرش میگذارند؛ دری به رویش
گشوده میشود و جایگاه خود را در بهشت میبیند. از آن دری که به عالم غیب گشوده شده،
مردی با چهرهی زیبا خارج میشود. شخص با ایمان به او میگوید: تو کیستی که من از تو
زیباتر ندیدهام؟ پاسخ میدهد: من نیت خوب تو هستم که در دنیا بر آن بودی و عمل خوب
تو هستم که در دنیا انجام دادی. وقتی شخص کافر را در قبرش میگذارند؛ دری به رویش گشوده
میشود و جایگاه خود را در آتش میبیند. سپس از آن در مردی زشت رو خارج میشود. امام
فرمود: شخص کافر به او میگوید: تو کیستی که من صورتی از تو قبیحتر ندیدهام؟ پاسخ
میدهد: من عمل بد تو هستم که در دنیا انجام میدادی و نیت ناپاک تو هستم که در دل
داشتی.[73]
زندانبانان نیز با
شبیه سازی و سوءاستفاده از آیات قرآن، عذاب تابوت و یا قبر را نتیجهی عمل فرد در
بند و پافشاری روی اعتقادات سیاسی و ایدئولوژیکش تلقی کرده و از خود سلب مسئولیت
میکردند.
در روایات مذهبی و
بهویژه در قرآن آمده است که کافران پس از دیدن و چشیدن عذاب الهی از خداوند
میخواهند که آنها را برای جبران گذشته به دنیا بازگرداند. اما این خواسته از
جانب خداوند اجابت نمیشود.
قرآن در سورهی
المؤمنون آیات ۹۹ و ۱۰۰ در مورد گفتگوی بین کافر و خداوند و تلاش او برای بازگشت به
دنیا و جبران گذشته، چنین میگوید:
حَتَّى إِذَا
جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً
فِیمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم
بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ
[کافران در غفلتند]
تا آنگاه که وقت مرگ هر یک فرا رسد و در آن حال آگاه و نادم شده گوید خدایا مرا به
دنیا بازگردان تا شاید به تدارک گذشته عملی صالح به جا آورم و به او خطاب شود که
هرگز نخواهد شد و این کلمه (بازگرداندن به دنیا) را از حسرت همی گوید و (ثمری
نمیبخشد که) از عقب آنها برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند (روز رستاخیز و
قیامت).
برخلاف دنیای پس از
مرگ و قرار گرفتن در قبر واقعی که راه بازگشتی به دنیا برای انسان خطا کار وجود
ندارد و بر اساس روایات مذهبی و آیات قرآن، خداوند چنین امکانی را به کافر نمیدهد،
در قبرهای ساخته شدهی مجازی قزلحصار و در جهنم حاجداوود و زندانهای رژیم این
درجه از"رحمت" و "شفقت" وجود
داشت که انسان خطاکار پس از مواجهه با عذاب و پی بردن به اشتباهاتش و اقدام عملی
برای جبران آنها از قبر به درآید و بار دیگر پا به دنیا بگذارد.
حاج داوود رحمانی
رئیس زندان قزلحصار به عنوان نمایندهی دستگاه قضایی و امنیتی خود را دارای "سعه
صدر" و
انسانی "رئوف"، "بخشنده" و"رحیم" میپنداشت
و به این اعتبار به زندانی اجازه میداد که برای جبران گذشتهی خود عمل کند. او به
زعم خود میتوانست تا زمانی که مرگ جان زندانی را بستاند، او را در فشار قبری که
ساخته بود، نگاه دارد. حال آنکه چنین نمیکرد و به محض آن که میفهمید زندانی قالب
عوض کرده و حاضر است به خدمت آنها در آید وی را سخاوتمندانه میبخشید و از قبر
بیرون میکشید و او را به مقام بندگان مقرب خویش ارتقا میداد. برای همین دچار عذاب
وجدان نمیشد.
در دستگاه مذهبیای
که زندانبانان جمهوری اسلامی بدان معتقد هستند به هر طریق ممکن بایستی گناهکاران را
با آتش جهنم و عذاب اخروی آشنا کرد تا بلکه متوجه شوند تحمل آن را ندارند. آنها
در همین زمینه بارها به مفهوم سخن علیابن ابوطالب اشاره میکردند:
وَاعْلَمُوا
أَنَّهُ لَیسَ لِهذَا الْجِلْدِ الرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا
نُفُوسَكُمْ، فَإِنّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ الدُّنْیا.
[أَ] فَرَأَیتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِیبُهُ، وَالْعَثْرَةِ
تُدْمِیهِ، وَالرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ؟
آگاه باشید! این
پوست نازك تن طاقت آتش دوزخ را ندارد، بنا بر این به خویشتنرحم كنید. این حقیقت را
در مصائب دنیا آزمودهاید: آیا ناراحتى یكى از خودتان را در اثر«خارى»كه به بدنش
فرو مىرود و زمین خوردنى كه مختصرى او را مجروح مىسازد یا ریگهاى داغبیابان او
را رنج مىدهد، دیدهاید؟[74]
با توجه به بی
بازگشت بودن دنیای قبر(برزخ) و عذاب دائمی که از لحظهی مرگ شروع میشود،
زندانبانان و شکنجهگران با اعمال هرگونه فشار و شکنجه بر روی زندانی دچار شعف
ایدئولوژیک میشدند. اگر فشارها و شکنجههایشان روی قربانی کارگر نمیافتاد در
واقع او را با عذاب الهی آشنا ساخته بودند و به عنوان نمایندگان خداوند به وظیفهی
خویش عمل کرده و گوشهای از عقوبت اخروی را به او چشانده و ثواب ابدی را برای خود
خریده بودند. چنانچه هم این فشارها و شکنجهها نتیجه بخش بود و قربانی را به خدمت
رژیم در میآورد، این احساس را به دست میآوردند که با عملشان فردی را از فرو
غلتیدن به ورطه آتش جهنم رهانیده و به جرگهی بندگان خوب خدا در آوردهاند. آنها
خود را در نقش شکنجهگر نمیدیدند و اگر هم میدیدند، برای آن توجیه داشتند. پس در
هر صورت آنها مجری فرمان خدا بودند و راضی از عمل "صالح"خود.
نتیجهگیری،
چه باید کرد:
آنچه که گذشت
گوشههایی از عملکرد شریعت و فقه در ارتباط با توجیه کشتار و شکنجه بود. هیچ
انسان مؤمن و با ایمانی حتا اگر به دنیای پُر رمز و راز مذهب که زمینهی گستردهای
برای اندیشیدن و باز اندیشیدن و کشف و شهود دارد، انتقادی نداشته باشد، نمیتواند و
نباید از کنارِ شقاوت و بربّریتِ دینی کسانی که خدا و معنویت را هم، اسیر منافع و
مصالح حکومت ناسوتیشان میکنند، ساده بگذرد.
شریعت به خاطر
نداشتن کاربردهای متناسب با عصر جدید و بدون قابلیت و ظرفیت نو شدن تنها ابزاری است
در دست حکومتگران برای توجیه جنایاتشان. برای
ایجاد تحولات دمکراتیک در کشورمان نیاز جدی به دین پیرایی و تعمق دوباره در مفاهیم
دینی داریم. بر آنان که دغدغهی دین و خدا دارند، واجب است که پردهها را دریده و
قدم در راه سخت و دشوار "اجتهاد در اصول" نهند.
ایرج مصداقی
این مطلب اولین بار در پاییز
۲۰۰۸ در نشریه آرش انتشار یافت.
[1] اطلاعات
۸ مهر ۱۳۶۱.
[2] کتاب
مقدس، عهد عتیق، صحیفه یوشع، باب۶ ، آیه ۲۱، انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل، ص
۳۴۰.
[5] "یومالله"
در نگاه مذهبی به روزهای مهم مانند، بعثت، رستاخیز، ... و همچنین روزهایی که تأثیر
به سزایی در پیشبرد امر دین خدا داشتهاند، گفته میشود. خمینی در این مورد
میگوید: «همه
ایام مال خداست؛ لكن بعضی از ایام یك خصوصیتی دارد كه برای آن خصوصیت "یوم الله"
میشود.»
[6] در
روز هفده شهریور ۵۷، در میدان ژاله تهران، نیروهای ارتش شاه به روی تظاهرکنندگان
آتش گشودند که منجر به کشته شدن بیش از هشتاد نفر شد. از این روز به عنوان "جمعه
سیاه" یاد میشود.
[9] سخنرانی
خمینی به مناسبت هفتهی
وحدت (میلاد پیامبر)
[10] روایات
فوق از بخش سیزدهم کتاب منتخب میزانالحکمه برداشته شده است. نویسنده
محمد محمدی ریشهری، محقق، مترجم، مصحح، سید حمید حسینی، حمیدرضا شیخی، ناشر،
دارالحدیث، قم، ۱۳۸۵.
ریشهری در سال
۶۲ با نظر خمینی به عنوان اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی انتخاب شد. او تلاش کرد
در شکنجهگاههای
وزارت اطلاعات آنچه را که در روایات مذهبی در خصوص
جهنم آمده است اجرا کند. وی علاوه بر این که نقش مستقیمی در برنامهریزی و اجرای
کشتار گسترده زندانیان سیاسی در سال ۶۷ داشت، چنان جهنمی را برپا کرده بود که
آیتالله منتظری جانشین خمینی در مهرماه ۶۵ در نامهای رسمی به او، تشکیلات مزبور
را بدتر از ساواک شاه معرفی کرد. ر. ج به خاطرات آیتالله منتظری، چاپ اتحاد ناشران
ایرانی در اروپا، ژانویه ۲۰۰۱، صص ۵۰۹ تا ۵۱۱.
[12] متن
کامل خاطرات منتظری، اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، چاپ دوم، دیماه ۱۳۷۹، ص ۵۲۰.
[13] تورات
نیز دربارهی "روز
خدا" میگوید:
«اینک روز خداوند با غضب و شدت خشم و ستمکشی میآید تا جهان را ویران سازد و
گناهکاران را از میانش هلاک نماید.» کتاب مقدس،عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی، باب ۱۳،
آیه ۹، انجمن
پخش کتب مقدسه در میان ملل، ص ۱۰۲۳.
[14] باید
توجه داشت که تأکید
بنیادگرایان حاکم و شریعتمداران روی اجرای قوانین جزایی شریعت مانند، شلاق زدن، قطع
عضو، سنگسار، قصاص و اعدام و همچنین پافشاری روی اجرای رعایت حجاب و نفی حقوق زنان
و... نه لزوماً به خاطر اجرای دقیق و مو به موی شریعت، بلکه بیشتر به خاطر حفظ
سلطهی قدرتمندان حاکم است. وگرنه روی اجرای احکام مسلمی چون نهی رباخواری، اخذ
جزیه (مالیاتی که از غیرمسلمانانی که در سرزمین اسلامی زندگی میکنند، اخذ میشود)
و... پافشاری
نمیکنند. آنها حتا بهترین روابط سیاسی و اقتصادی را با کشورهایی مانند، چین،
کوبا، نیکاراگوئه، کره شمالی، ویتنام، ونزوئلا که توسط "کفار" اداره میشوند، دارند
و از "بیتالمال مسلمین" به آنها کمکهای بلاعوض هم میکنند.
[15] زن
در عرفان، عبدالله جوادی آملی، «انسانها نیز اینچنین هستند بعضی مظهر خشونت حقند،
در میدان کارزار مشغول جنگ و ستیز با
کفارند» http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?id=5789
[16] در قرآن
لغت "عذاب" به معنی
مجازات و شکنجه در اشکال مختلف ۳۶۵ مرتبه و در بیش از ۳۰۰ آیه به کار رفته است :
عذاب ۱۵۴ - العذاب ۸۶ - یعذب ۹ - بعذاب ۱۳ - عذبا ۳۹ - عذب ۳ - تعذب ۱ - معذبین ۱ -
تعذب ۱- تعذاب ۱ - لعذاب ۵ - عذابه ۳ - معذبهم ۲ – لیعذب۱ - معذبوها ۱ - نعذبه ۱ -
عذابهما ۱ - عذابها ۲ - لیعذبه ۱ - لعذبنا ۱ - عذبناها ۱ - فاعذبهم ۱ - فیعذبهم ۱ -
عذابی ۹ - تعذبهم ۲- یعذبکم ۴ - اعذبه
۲ - بالعذاب ۶ - بمعذبین ۳ - المعذبین ۱ - یعذبهم ۶ - بعذابکم ۱
[17] در
قرآن بیش از ۱۵۰ بار
کلمه " نار " به معنای آتش آمده است.
[18] به
این موضوع در سورههاى (حجر
آیه ۴۴ )، (نحل آیه ۲۹ )، (زمر آیههاى ۷۱-۷۳ ) و (مومن آیه ۷۶ ) اشاره شده است.
مفسران قرآن مانند صاحب تفسیر روحالمعانى و تفسیر جامعالاحكام (از مفسران اهل
سنت) درها و طبقات هفتگانه
جهنم را به
صورت زیر تقسیم کردهاند: «در اول ویژه مسلمانان موحد گنهكار، در دوم از آن یهود،
در سوم از آن مسیحیت، در چهارم مخصوص ستاره پرستان، در پنجم از آن مجوس، در ششم از
آن مشركان و آخرین در مخصوص منافقان است». روح المعانى، ج ۱۴، ص ۴۸؛ جامع الاحكام،
ج ۵، ح ۳۶۴۶.
[19] إِنَّ الْمُنَافِقِینَ
فِی الدَّرْكِ الاْسْفَلِ مِنْ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرا
(سوره نساء: ۱۴۵) منافقان در فروترین دركات دوزخ اند و هرگز براى آنان یاورى نخواهى
یافت و علامه مجلسی میگوید: «منافقان
در پایین ترین طبقه جهنم قرار دارند. بعضی هم گفتهاند که منافقین در تابوتهایی از
آهن هستند که در جهنم بر روی آتش آویزان هستند و ایشان در داخل تابوتهای آهنی
گداخته شده که هیچ راه فرار ندارند و جزغاله میشوند. (بحارالانوار-
جلد ۸، ص ۲۴۱)
[20] إِنَّ
الَّذِیـنَ كـَفـَرُوا لَنْ تـُغـْنـِىَ عـَنـْهـُمْ اءَمـْوَالُهـُمْ
وَلاَ اءَوْلاَ دُهـُمْ مـِنْ ال لّهِ شَیئا وَ اءُوْلَئِكَ هُمْ وَقُودُ
النَّارِ(سوره آل عمران آیه ۱۰) كسانى كه كفر ورزیدند، اموال و اولادشان چیزى
از عذاب خدا را از آنان دور نخواهد كرد و آنان خود هیزم دوزخاند.
[21] در
متون مذهبی مختصات بهشت نیز بیان شده است؛ اما بنیادگرایان در هرجا که به قدرت
رسیدهاند، تلاشی برای برپایی بهشت موعود بر روی زمین نکردهاند. این بهشت همیشه
برای خودشان و جهنم از آن مردم و به ویژه تهیدستان و محرومان بوده است. بهشت قبل از
هر چیز بر پایهی تقسیم نعمات، ثروت و قدرت شکل میگیرد و این در تضاد با قدرت و
منافع حاکمان است و جهنم بر پایهی سرکوب و خشونت شکل میگیرد و عامل حفظ و دوام
قدرت است. بررسی اجمالی سخنرانیهای خمینی، ما را به این حقیقت میرساند که وی
کمترین اشاره را به بهشت و نعمات آن داشته و رحمانیت خدا را نیز در غضب و انتقام و
سختدلی معرفی کرده است.
[22] به
اعتبار این نوع تفکر بود که پاسداران، کادر پزشکی پاسدار و بازجویان بعضی اوقات
برای شکنجهی بیشتر زندانی، پانسمان پای شکنجهشده او را به سختی میکندند به
طوری که پوست تازه همراه با آن کنده میشد.
[23] گفته
میشود پیامبر
هنگامی که ابوطالب جان میداد، بالای سر او رفت. ابوجهل و ابیامیه نیز آنجا
بودند. محمد به ابوطالب گفت: ای عمو! تو بیشترین حق را بر من داری، پس لا اله الا
الله بگو ... ابوجهل و ابیامیه گفتند: ای ابوطالب! آیا میخواهی از ملت عبدالمطلب
بیرون روی؟ ... ابوطالب از گفتن لا اله الا الله
پرهیز کرد و حرف دلخواه محمد را نگفت. وقتی جان داد، محمد گفت: من برای او استغفار
میکنم ... بعدها از قول او حدیث بالا ذکر شد.
[24] منازلالآخره والمطالب
الفاخرة، شیخ
عباس قمی، مؤسّسة
النشرالاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرّفة، ص ۲۴۷.
[25] شکنجهگر
معتقدی که کابل به کف پای زندانی میزند، با تکیه بر این روایت، میتواند عمل خود
را به سادگی توجیه کند. در نگاه او سوزش کابلی که بر کف پای زندانی زده میشود،
یادآور کفش آتشینی است که در روز جزا به پای کافر میکنند. آیا سهلترین شکنجهی
جهنم خداوند، نمیتواند در جهنم روی زمین بندگان مقرب درگاه او، بر روی کافران و
منافقین آزمایش شود؟
[26] کتاب
مقدس، عهد جدید، انجیل متی، باب ۱۳، آیات ۴۱ تا ۴٣، انجمن پخش کتب مقدسه در میان
ملل، صص ۲۲ و ۲۳.
[27] پیشین،
باب ۲۳، آیه ۳۳،
انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل، ص ۴۰.
[28] پیشین،
مکاشفهی یوحنای رسول، باب ۲۱، آیه ۸، ص ۴۱۹.
[31] منازلالآخره والمطالب
الفاخرة، شیخ
عباس قمی، مؤسّسة
النشرالاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرّفة، ص
۲۴۴.
[33] اکثر
گناهانی که به خاطر ارتکاب آنها زنان دچار سختترین مجازاتها میشوند، مربوط به
زیرپا گذاشتن حقوق جنسی مردان پس از ازدواج است! در نگاه فقهای شیعه، پس از ازدواج،
دارایی زن (یعنی آلتتناسلی او) در ازای مبلغی مشخص به تملک مرد در میآید،
«التزویج و هوالتملیک البّضع بالعوض المعلوم». مرد به خاطر بهرهمندی از این
دارایی، میتواند جلوی کار کردن، ترک منزل، تحصیل و... همسرش را بگیرد. چرا که او
حق تصرف بر "بّضع " یا
دارایی همسرش را هر گاه که اراده کند، دارد. آنها آیه ۲۲۳ سورهی
بقره را پشتوانهی این نگاه معرفی میکنند. نساءکم
حرث لکم فاتوا حرثکم افّى شئتم و قدّموا لانفسکم؛ واتقوالله. زنان شما،
کشتزار شما هستند، پس هر زمان که بخواهید، مىتوانید با آنها آمیزش کنید.
همچنین "علامه
طباطبایی" در
ص ۳۰۹ جلد دوم تفسیرالمیزان میگوید: «در روایتى ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل
مىکند: معنای " فأتوا حرثکم انّى شئتم" این
است که هر ساعتى خواستید، با عیال خود نزدیکى کنید.» همچنین
علیابنالحسین، امام زینالعابدین بنا به روایتی در تحفالعقول، زن را به جهت
ازدواج، رعیت مرد میداند و میگوید: «و
أما حـق رعیتك بملك النكاح» بنا
براینهر
عملی که حق تصرف مرد را مخدوش کند، گناه تلقی میشود و مجازاتهای دنیوی و اخروی به
همراه دارد.
[34] آداب الاسرة فی الاسلام، سید سعید کاظم عذاری، مرکز الرساله، سال ۸۴، صص ۶۱ و ۶۲.
[38] شرح
حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۷، ص ۱۴۲. حدیث (جنود
عقل و جهل)، روایت مفصلى است كه شیخ كلینى آن را درنخستین باب از ابواب (كافى)
آورده است .
[39] تعلیقات
علی شرح فصول الحکم، روحالله خمینی، صص ۱۶۳-۱۶۴.
[41] خامنهای
در دیدار با مسئولان سازمان زندانها در بارهی وظایف آنها میگوید: «در
نظام ما هم یکی از معضلات، مسأله زندانهاست. علت معضل بودنش این است که ما در
زندان، کسی را داریم که میخواهیم به او محبت کنیم؛ اما قهراً این محبت ما با خشونت
همراه است» یا
این که «یادتان
نرود که شما طبیبید، پزشکید، دارید کار طبابت را میکنید.» سایت
سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور.
[43] برخلاف
طینت ضدانسانی این دسته احکام در دنیای امروز، ایناحکام و به ویژه حکم قصاص که با
تکیه بر مسئولیت فردی بر حذف مجازات دستجمعی و وضع قوانین و مجازاتهای عادلانه
پای میفشرد، در دوران خود جزو قوانین مترقی و انسانی به شمار میرفتند.
[46] «آخرالدوا
الكی»، آخرین راه درمان، داغ كردن است. سخن
منصوب به علیابنابوطالب. حافظ نیز سروده است: به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می \\\ علاج
کی کنمت آخرالدوا
الکی
[50] لاجوردی ،
روزنامهی اطلاعات اردیبهشت ۶۱. قهرمانان
در زنجیر، سازمان مجاهدین خلق ایران، سال ۱۳۷۹.
[52] رجوع
کنید به مجموعه آثار مرتصی مطهری، جلد دوم، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳، ص ۲۴.
[53] بازجویان،
زندانبانان به خاطر اعتقاد داشتن به نجس بودن زندانیان مارکسیست، به هنگام نقل و
انتقال حتیالامکان از لمس آنها پرهیز میکردند. اما مسئولان نظام در سطح
بینالمللی با اغوش باز رهبران کشورهای کمونیستی را میپذیرند!
[54] البته
این بهتانی است که خمینی برای پیشبرد مقاصدش، در قالب یک جملهی دوپهلو، به قرآن
میزند و پیروانش همچنان آن را نشر میدهند! سورهی
۱۰۹ قرآن، الکافرون است. خداوند در این سوره از پیامبر به صراحت میخواهد که با
کفار مرزبندی کند.
[56] روزنامه
شرق، ۳۰ آبان ۱۳۸۴.
[58] کتاب
مقدس، عهد جدید، مکاشفهی یوحنای رسول، باب ۲۲، آیات ۱۴ و ۱۵، انجمن پخش کتب مقدسه
در میان ملل، ص ۴۲۱.
[59] متن
کامل خاطرات آیتالله منتظری، اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، ژانویه ۲۰۰۱، ص ۵۲۰.
[60] شافعی
گفت: «شاید سبب روا بودن قتل مؤمنِ کافر شده آن باشد که ایمان، حافظ خون است. وقتی
مؤمنی کافر میشود، با خارج شدن از ایمان، ریختن خون خود را دوباره مباح کرده است.
حکم او، حکم کسی است که از آغاز، همواره کافر محارب بوده... (جرم) مرتد حتا
سنگینتر از کسی است که همواره مشرک بوده است. زیرا همه اعمال صالحی که مرتد در
هنگام ایمان خود انجام داده در چشم خداوند تباه میشود...» الشافعی، الامام
ابوعبدالله محمدبن ادریس، الامّ، اعتنی به حسّان بن عبدالمنّان، بیت الافکار
الدولیة، الریاض، ص ۱۲۵۰.
[61] قرآن،
اسلام را تنها دین پسندیده نزد خدا میداند، «ان الدین عندالله الاسلام» (سوره
آل عمران- آیه ۱۹) و در حدیث نبوی آمده است که اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری
ندارد، «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه».
[62] "آیتالله" منتظری
میگوید: «شخص
مسلمان سابقهدار در اسلام، اگر علناً مرتد شود و مقدسات دینی را زیر سؤال ببرد،
همچون غده سرطانی خواهد بود که به تدریج به پیکر سالم جامعه سرایت میکند و چه
بسا از توطئههای سیاسی علیه اسلام و جامعه مسلمین حکایت میکند و در حقیقت محارب
با آنان میباشد.» مجله
کیان، سال
هشتم، شماره 4۵، آذر و دی ۱۳۷۷.
[63] ابن
ملجم مرادی یکی از فراریان خوارج بود که علی را در محراب مسجد کوفه با شمشیر آغشته
به زهر به قتل رساند.
[66] نگارنده
در صدد این نیست که القا کند راهاندازی و یا شیوهی ادارهی واحد مسکونی مو به مو
بر اساس تعالیم قرآن و یا دستورات مذهبی بوده است، اما بدون شک نگاه بازجویان و
ادارهکنندگان واحد مسکونی متأثر از چنین اعتقاداتی بوده است.
[67] مسئولان
جمهوری اسلامی در یک اقدام تبلیغی پشت اسکناس پنج هزارتومانی که
اخیراً انتشار یافته است، نقشه ایران را همراه با آرم انرژی اتمی و تصویر یک
ماهواره چاپ کرده و با خط شکسته نستعلیق و به زبان فارسی روی آن از قول پیامبر
اسلام نوشتهاند: «دانش اگر در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند
یافت.» آنها به این ترتیب تلاششان برای دست یابی به انرژی هستهای، سلاح اتمی و
رقابت تسلیحاتی را پاسخگویی به پیشبینی و خواست پیامبر اسلام جا زده و رنگ و لعابی
مذهبی به سیاستشان میبخشند. و در عین حال، با بهرهگیری از "نمادهای
ملی"، به سوء استفادهی هم زمان از انها نیز میپردازند.
[68] منازل
الآخره والمطالب
الفاخرة، شیخ
عباس قمی، مؤسّسة
النشر الاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرّفة، ص
۱۳۷.
[70] پیشین.
برگرفته از: http://www.solgunaz.com/RELIGION/Iraj%20Msadeqey.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر