اردیبهشت ۱۲، ۱۳۹۳

سلطان شکر ایران: عمل‌های جلوگیری از بارداری باید جرم شناخته شود

به گزارش ایرنا ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید حامی حکومت در قم، روز پنج‌شنبه با بیان این‌که «کنترل جمعیت دامی بود که برای این مملکت گذاشته شد» اظهار داشت: «هنوز در گوشه و کنار [از بارداری] جلوگیری می‌شود و در شرایط فعلی باید عمل‌های جلوگیری [از بارداری] جرم شناخته و قابل تعقیب بشود.»

وی در پاسخ به انتقادها از سخنانش درباره افزایش جمعیت گفت: «بار‌ها به من نوشتند که چرا سخن از افزایش جمعیت می‌زنید و باید ابتدا کار و وضعیت اقتصادی را درست کنید و سپس جمعیت را افزایش دهید اما پاسخ می‌دهیم که این سخنان را می‌گوییم و به مسوولان هم درباره کار و مسائل اقتصادی کمک می‌کنیم.»

حال با توجه به اینکه گفته میشود مکارم شیرازی مافیای پخش و توزیع شکر در ایران را در اختیار دارد و از این طریق باعث ویرانی کارخانه های قند و شکر و صدمه به کارگران چغندرکار شده است، باید دید چه منافع اقتصادی در پس افزایش جمعیت ایران خواهد داشت؟

اگر هر خانواده سه یا جهار نفره در روز با ۱۰۰ گرم شکر چای خود را شیرین کنند مکارم شیرازی در روز میتواند ۷۷۰۰ تن شکر بفروشد و اکنون برای بدست آوردن بازار بهتر پایفشاری میکند و خواهان بارداری بیشتر است و می‌گوید عمل‌های جلوگیری از بارداری باید جرم شناخته شود.

تصور کنید اگر جمعیت ایران هرچه زودتر به ۱۵۰ میلیون برسد چه سود سرشاری نصیب ایشان و خانواده اش خواهد شد!

البته دفتر ایشان در دیماه سال ۱۳۸۶ ادعا‌ها در مورد مافيای شكر كذب دانست و با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد:

" بارها و بارها اين قضيه را تذكيب كرده ايم . بقيه را به خدا سپرده ايم اگر پاسخي دارند در پيشگاه عدل الهي مطرح كنند.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته "

بهشت؛متری دویست و چهل هزار تومان!!

یک مسلمان باور دارد یک شخص در شکم نهنگ زندگی کرده است
یک مسلمان باور دارد یک شخص دریا را شکافته است
یک مسلمان باور دارد یک شخص با خر به اسمان هفتم رفته است
یک مسلمان باور دارد یک شخص عصا را به اژدها تبدیل میکرده است
یک مسلمان باور دارد اشخاصی 300 سال در غاری خوابیده اند
یک مسلمان باور دارد یک شخص با حیوانات حرف می زده است
یک مسلمان باور دارد یک شخص روی اب راه میرفته است
یک مسلمان باور دارد یک شخص از مادر باکره به دنیا امده است
یک مسلمان باور دارد یک شخص با موجودی به نام جبرییل در ارتباط بوده است
یک مسلمان باور دارد یک شخص کشتی ای ساخته و یک جفت از تمام حیوانات دنیا را در ان جمع کرده است
یک مسلمان باور دارد یک شخص در غاری پنهان شده و در جلوی غار در چند لحظه کبوتری لانه کرده و عنکوبتی تار زده است
یک مسلمان شیعه باور دارد یک شخص بیش از هزار سال است در چاهی به سر میبرد

....



 

 کمی اندیشه کن...

دو گوش و بینی یک ملای مسجد بریده شد !

داستان از این قرار است:
مولوی سید احمد، 32 ساله در منطقه‌ی "جرِخشک" ولسوالی بغلان مرکزی در افغانستان، به دختر 12 ساله‌ای از اقوامش چشم می دوزد. دو بار به سراغ این دختر می رود و او را مجبور می کند که با ملا خلوت کند، اما "سکس" جدی میانشان صورت نمی گیرد.
سید احمد برای بار سوم تصمیم می گیرد، عملن با این دختر 12 ساله رابطه عمیق سکسی برقرار کند. دخترک، خانواده اش را در جریان می گذارد. برای مولوی سید احمد، مهمانی ترتیب داده و او را دعوت می کند. نصف شب پدر و مادر دختر هر دو گوش و بینی مولوی سید احمد را از بیخ می بُرند.
هر چند این کار نامناسب است، اما فکر می کنم با یک عالم دین باید این کار صورت می گرفت، زیرا خانواده ها به او اعتماد کرده و دختران و پسران شان را برای آموزش پیش او می فرستند. 


برگرفته از صفحه دروغهای اسلام در فیسبوک

تخريب گورستان‌ تاريخی بهاييان در شيراز توسط سپاه پاسداران

جامعه جهانی بهايی از تخريب بخشی از گورستان‌ تاريخی بهاييان در شيراز توسط سپاه پاسداران خبر داده است.
به گزارش جامعه جهانی بهايی خاکبرداری از اين گورستان و تخريب قبور آغاز شده و ده‌ها کاميون به‌سرعت درحال انتقال خاک‌ها از اين مکان هستند.
فرهاد ثابتان، سخنگوی جامعه جهانی بهايی در آمريکا به راديو فردا   می‌گويد از ۹ سال پيش تاکنون دستکم ۴۲ قبرستان بهايی در شهرهای مختلف ايران مصادره و تخريب شده است.
بانی دوگال، نماينده ارشد جامعه جهانی بهايی در سازمان ملل خواستار واکنش‌های جهانی نسبت به اين موضوع شده است.

قرآن و زنان محمد

قرآن کتابی که ادعا می شود همه دوران ها و زمان ها را شامل می شود واز آن بعنوان معجزه ابدی و ازلی یاد می شود چرا که سخن پدید آورنده جهان است !! با این حال در آیاتی بعنوان کارگزار روابط جنسی حضرت محمد عمل می کند:

1 - حضرت محمد بیش از ۴ زن عقدی میتواند داشته باشد. (احزاب آیه ۵۰)

2 - حضرت محمد میتواند هر زن مومنه ای که خود را بدون مهریه و شهود به او ببخشد و حضرت محمد هم به ازدواج با او مایل باشد را بعنوان همسر بپذیرد. ( سوره احزاب آیه ۵۰)

3 - حضرت محمد ، نوبت همخوابگی با زنانش را بهر نحوی که صلاح بداند میتواند تنظیم و یا مقدم و موخر سازد. (آیه ۵۱ سوره احزاب)

4 - زنان حضرت محمد از نوبت همخوابگی که حضرت محمد برای آنان قائل میشود، باید که محزون نباشند. (آیه ۵۱ سوره احزاب)

5 - پس از وفات حضرت محمد، کسی نمی تواند با زنان حضرت محمد ازدواج نماید . (آیه ۵۳ سوره احزاب)

6 - زنان حضرت محمد، باید در خانه هايشان بنشینید و مانند روزگار جاهليت آرایش و خودآرایی نکنند . (قران .آیه ۳۳ سوره احزاب)

7 - هر كس از زنان حضرت محمد، مبادرت به فساد(رابطه جنسی ) كند عذابش دو چندان خواهد بود . (قران .آیه 30 .سوره احزاب)

8 - حضرت محمد، نسبت به سایر مومنان برتری خواهد داشت. (آیه ۶ سوره احزاب)

9 - حضرت محمد، میتواند با دختران عموي و دختران عمه و دختران دايى و دختران خاله اش که با حضرت محمد از وطن خود هجرت کردند، ازدواج کند. (.آیه ۵۰ سوره احزاب)

10 - هر كس از زنان حضرت محمد، الله و رسولش را فرمان برد و كار شايسته كند پاداشش را دو چندان می دهيم. (آیه 31 سوره احزاب)

11 - حضرت محمد از رعایت عدالت و شناختن حق تساوی برای زنان خود معاف است. (آیه ۵۱ سوره احزاب)

12 - زنان حضرت محمد، از انچه به ایشان عطاء می شود ( نفقه ) باید همه خشنود باشند. (.آیه ۵۱ سوره احزاب)

13 - هرگاه کسی از زنان حضرت محمد متاعی می طلبد باید که از پشت پرده با آنان صحبت کنند. ( آیه ۵۳ سوره احزاب)

14- ای پیامبر ، چرا آنچه را که خداوند بر تو حلال کرده(روابط جنسی ) حرام می کنی و رضایت همسرانت را می جویی؟(آیه ١ سوره تحریم )

15- هنگامی که پیامبر به برخی از همسرانش سخنی به پنهانی گفت ، و چون وی آن را افشا نمود(آیه ٣ سوره تحریم )

به لیست زنان و فرزندان حضرت محمد (ص) توجه فرمائید:

1- خدیجه دختر خویلد بانوی متشخص و متمکنی که سومین شوهر او حضرت محمد بود
فرزندان:
4 دختر به نامهای : زینب و رقیه و ام کلسوم و فاطمه
2 پسر به نامهای : قاسم و طاهر که زنده نماندند.

2- سوده از زنان حضرت محمد ، دختر زمعه و بیوه سکران بن عمرو که از مسلمانان حبشه بود.

3- عایشه از زنان حضرت محمد ، دختر ابوبکر صدیق که در 7 سالگی نامزد شد و در 9 سالگی به زوجیت پیامبر درآمد.

4- ماریه قبطیه از زنان حضرت محمد ، که از مصر برای حضرت محمد هدیه فرستاده بودند.

6- زینب از زنان حضرت محمد ، دختر جحش که قبلا زن زید بن الحارث پسر خوانده محمد بود.

7- جویریه از زنان حضرت محمد ، دختر حارث بن ابو ضرار رئیس قبیله بنی مصطلق و زن مسافع بن صفوان که جزو غنایم و اسرای قبیله بنی مصطلق نصیب محمد شد.

8- ام حبیبه از زنان حضرت محمد ، دختر ابو سفیان وخواهر معاویه و بیوه عبداله بن جحش که در حبشه مرده بود.

9- صفیه از زنان حضرت محمد ، دختر حی بن اخطب (یهودی) و زن کنانه بن ربیع که از روسای خیبر بود.

10- میمونه از زنان حضرت محمد ، دختر حارث الهلا لیه خواهر زن ابو سفیان و عباس بن عبد المطلب و خاله خالد بن ولید.

11- فاطمه از زنان حضرت محمد ، دختر سریح .

12- هند از زنان حضرت محمد ، دختر یزید .

13- اسماء از زنان حضرت محمد ، دختر سیاء .

14- زینب از زنان حضرت محمد ، دختر یزید .

15- هبله از زنان حضرت محمد ، دختر قیس و خواهر اشعث .

16- اسماء از زنان حضرت محمد ، دختر نعمان .

17- فاطمه از زنان حضرت محمد ، دختر ضحاک .

18- ام سلمه از زنان حضرت محمد ، دختر بنی امیه که بیوه یک مرد مسلمان بود که در جنگ احد کشته شد.

19- ریحانه از زنان حضرت محمد ، که از اسرای بنی قریظه و سهم پیامبر از غنایم بود.

20- ام شریک از زنان حضرت محمد ، دوسیه او یکی از 4 زنی است که خود را به پیامبر بخشیده بود.(هبه کرده بود)

می توانید دراینباره به مقاله زن در اسلام منسوب به علی دشتی مراجعه کنید .

برگرفته از وبلاگ نقد قرآن در فیسبوک

اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۳

علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه : مردم باید فدای دین شوند

علی سعیدی اختیارات «ولی‌فقیه» در ایران را به‌اندازه‌ی اختیارات پیامبر دانست و گفت مردم باید فدای دین شوند.

وی افزود: در «مردمسالاری دینی» مدنظر جمهوری اسلامی مردم باید برای اعتلای دین خدا فدا شوند.

علی سعیدی٬ نماینده ولی فقیه در سپاه گفت که جمهوری اسلامی حکومت «مردم‌سالاری دینی» است و از اصول این حکومت «همسان بودن اختیارات ولی فقیه با اختیارات پیامبر و امامان» است.

او همچنین ۶ دی سال گذشته با مقایسه حوادث سال ۸۸ با جنگ «جمل»٬ رنگ «سبز» را به «پشکل» شتر همسر پیامبر در این جنگ تشبیه کرده بود.

حسن روحانی نیز در تاریخ ۱۴ اسفند سال ۱۳۹۲ گفت: در جمهوری اسلامی ایران تنها یک پرچم و یک پرچمدار وجود دارد و آن مقام معظم رهبری است و همه باید تحت لوای همان پرچم حرکت کنند و اینکه پرچم دیگری در کشور باشد نه عقلی است و نه شرعی!

گفتنی است یکی از مهم ترین نظریه پردازانی که در تثبیت "ولایت" رهبر جمهوری اسلامی نقش داشت اما در پایان عمر خود طی نامه ای سرگشاده به "مردم ایران و به ویژه جوانان"، به خاطر نقشی که در رسیدن آقای خامنه‌ای به رهبری داشت عذرخواهی کرد، آذری قمی بود.

آیت الله آذری قمی مبتلا به سرطان خون در زمان حصر غیرقانونی ۱۵ ماهه سه بار به حالت کما فرو می رود. پزشکان متخصص رفع حصر و ایجاد فضای روحی مناسب را شرط ضروری بهبود بیمار ۷۳ ساله اعلام می کنند. پس از هر کما خانواده و دوستان کوشش فراوانی برای رفع حصر می کنند، به عنوان نمونه در تابستان و پائیز ۱۳۷۷ چند تن از علما برای رفع حصر آذری با آقای خامنه ای ملاقات می کنند. از جمله آیت الله مومن قمی کمی قبل از فوت آذری به دیدار رهبری می رود و در خواست می کند حصر بیت آیت الله آذری قمی برداشته شود که در غیر این صورت در مورد ایشان بیم جانی می رود. آقای خامنه ای در پاسخ وی می گوید: «به دَرَک!»


 برگرفته از برگه سپیده دم در فیسبوک

دیکتاتور همیشه در کمین نشسته و منتظر است

بعد از انقلاب کبیر فرانسه ، بزرگترین حادثه در جهان به لحاظ بیداری جوامع بشری ، جنبش آزادی خواهی مردم برای احقاق حقوق طبیعی انسانها ، و رهایی از استبداد مذهبی و دیکتاتورهای تمامیت خواه بود٠ امّا دیکتاتورها همواره در کمین نشسته اند که بموقع سر از نهانخانه تاریخ بیرون آورده و با انواع دروغ ها و فریب ها ، راه آزادی را بر روی مردم مسدود کنند٠ مانند سرجوخه کوتاه قد جبهه های جنگ اول در آلمان ، آدولف هیتلر ٠ جامعه بزرگ آلمان ، که روحیه ملّی شان بعد از جنگ اول و بخاطر قرارداد ١٩١٩ جریحه دار شده بود ، و آن قرارداد را در حقیقت توهینی بخود محسوب میکردند ، مسحور فریبکاریها و ریاکاری و دروغ پردازیهای هیتلر شده و بدنبال وی افتادند٠ مردم شریف آلمان امّا از اندیشه های هولناک این دیکتاتور بیخبر بودند ٠ هیتلر از خود مردم آلمان ، سیستم اهریمنی "گشتاپو" را درست کرد و آن گروه خون آشام را بر علیه مردم آلمان بکار انداخت و اختیار جان و مال و حیثیت آلمانیها را در دست گرفت٠٠٠٠٠
در مملکت ما نیز آخوند حقه بازی بنام خمینی پیدا شد که با دروغ و نیرنگ ، امیدها و آرزوهای یک ملت تشنه آزادی را بر باد داد٠ و اکنون هم رژیم مستبد جمهوری اسلامی با خرج کردن بودجه های مملکتی در ابعاد گسترده ، و با استخدام گروهی از مردم بعنوان لایه های امنیتی و چاقوکشان محافظ رژیم ، جوّ رعب و وحشت را بر مملکت حکمفرما کرده ، سرمایه ایکه باید برای آسایش و رفاه شهروندان و بهبود اوضاع کشور مصرف شود را به مصرف نگهداری و محافظت ولایت فقیه میرساند ، و بصورت سینه خیز ، بسوی آینده ای نامعلوم پیش میرود٠٠٠٠
دیکتاتور باید اینرا بداند که محال است بتواند میل رسیدن به آزادی را از یک ملت بگیرد٠
بهرام مشیری ، سرزمین جاوید
٢٣ آورل ٢٠١٤
فایل صوتی بمدت ٤٠ دقیقه
http://www.filesoti.com/audio/moshiri_4_23_14.mp3

نامه سرگشاده محمد ملکی خطاب به مردم ایران

من به عنوان يک ايرانی که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس می‌کنم به اندازهٔ‌‌ همان يک رأی به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی نداده‌اند به محاکمه کشيده شوم
به مناسبت سی و پنجمين سالگرد رأی‌گيری تغيير نظام و سی و چهارمين سالگرد کودتای فرهنگی

بسم الحق

هموطنان، عزيزانم؛

سی و پنج سال پيش از روی ناآگاهی يا فريب‌خوردگی يا ساده‌انگاری يا باورهای غلط از جمله اينکه يک مرجع تقليد و صاحبِ رسالهٔ عمليه، يک روحانی ۸۰ ساله دروغ نمی‌گويد، به وعده‌های خود عمل می‌کند و اهل فريب و کلاه‌گذاری سر مردم نيست و به آنچه می‌گويد پای‌بند خواهد بود، پای صندوقهای رأی رفتيم و رأی «آری» به نظام جمهوری اسلامی داديم و با اينکار آتشی برافروختيم که تا امروز ملتی در آن می‌سوزد.

ما رأی نداديم تا آتش کشتارهای بی‌رحمانه در مرز‌ها برافروخته‌تر شود و مرزبانان کُرد و عرب و بلوچ و ترکمنِ ما گروه گروه کشته يا اعدام و يا دستگير و به شکنجه‌گاه‌ها اعزام شوند. ما رأی نداديم تا جمعی از راه رسيدگانِ بی‌هويت و نان به نرخِ روزخور و مرعوب يا مفتون در خيابان‌ها راه بيفتند و با شعار «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله» رعب و وحشت ايجاد کنند و با هر دگرانديشی ستيزه نمايند و جامعه را در خون و خشونت فرو برند تا آقای خمينی و حزب جمهوری اسلامی برنامه-های از پيش تعيين شدهٔ خود را برای تسلط کامل بر سرزمين اجدادی ما آرام آرام پياده کنند.

ما رأی نداديم تا حدود ۸ ماه پس از رفراندوم تعدادی از دانشجويان کم تجربه و ناآگاه و جوزده به سفارت آمريکا حمله کنند و دنيا را عليه ما بشورانند و مشکلاتی بوجود آورند که پس از ۳۴ سال هنوز تاوان اين عمل نابخردانه را بپردازيم (آخرين آن‌ها عدم پذيرش سفير ايران در سازمان ملل از سوی آمريکا) و امروز کار بجايی برسد که حکومت مجبور شود برای رفع مشکلات اقتصادی و سياسی‌اش دوباره دست به سوی آمريکا دراز کند.

ما رأی نداديم، که حدودِ يک سال بعد آقای خمينی با پيام نوروزی خود جنگ عليه دانشگاه و دانشگاهيان را اعلام کند و به اسم انقلاب فرهنگی يک کودتای فرهنگی عليه دانشگاه انجام شود.
می‌خواهم به عنوان يک دانشگاهی که در تمام مراحل اين کودتای ويرانسازِ فرهنگِ ايران حضور داشته، به مناسبت سی و چهارمين سالگرد آن کودتای فرهنگی در اين مورد کمی مفصل‌تر بنويسم و حقايقی را روشن سازم.

بر کسی پوشيده نيست دانشگاه تهران از بدو تأسيس (۱۳۱۳ شمسی) و ديگر دانشگاه‌ها سنگرهايی بودند برای ستيز با ديکتاتوری و ظلم و بی‌عدالتی که از سوی حاکمان ستمگر عليه ملت اعمال می‌شد. آقای خمينی که خود را همه کارهٔ ملت و نمايندهٔ خدا بر روی زمين می‌پنداشت در پيام نوروزی سال ۵۹، دانشگاه‌ها را به توپ بست و اين مراکز را پايگاه امپرياليسم آمريکا ناميد، او که پيش از تغيير نظام می‌گفت: ما هرچه داريم از دانشگاهيان عزيز داريم و مجيز آن‌ها را می‌گفت: ناگهان پس از رسيدن به قدرت تغيير عقيده داد و در پيام نوروز سال ۵۹ نظام آموزش عالی کشور را ميراث رژيم سابق دانست که استعمار پايه‌گذار و توسعه‌دهندهٔ آن بوده (۱). اين موضع‌گيری «آقا» پس از آن صورت گرفت که حسن آيت دبير سياسی «حزب جمهوری اسلامی» قبلاً برنامه‌ريزی برای بستن دانشگاه‌ها را طراحی کرده بود و در نوار معروف به «نوار آيت»، گفت:

«اين تصميمی که گرفتيم و در همين اخيراً می‌خواهد پياده شود اين چيزی است که اگر بخواهد به دانشجويی خبر داده شود و زمزمه شود فوری حريف می‌فهمد... يعنی بايد يک مرتبه اعلام شود و بعد شروع کند، دانشجو‌ها و اين‌ها روش تبليغات کردن و سر و صدا راه انداختن، گاهی اوقات عکس است بالا زمينه ندارد و بايد از پائين و می‌گوئيم آقا شما شروع کنيد فلان مسئله را عنوان کردن، آن دانشکده و آن دانشکده عنوان می‌کنند، آن وقت براساس خواست مردم به اصطلاح خودشان اين‌ها يک چيزی می‌خواهند و تصميم بگيرند. بسته به نوع تصميمات و در انقلاب فرهنگی هر دوی اين‌ها هست، اينکه الان استادهای غيراسلامی بايد تصفيه بشوند، اين زمزمه‌ايست که بايد از پائين سر و صدايش بلند شود، ما استاد غيراسلامی نمی‌خواهيم برود يک جای ديگر کار کند... دانشجو‌ها، چون دانشجو عنوانِ دانشجو دارد، به خصوص دبيرستان‌ها را شما بايد شروع کنيد به کنترل کردن برويد درس بدهيد بحث کنيد (هر دبيرستان دو نفر).

دانشگاه‌ها به اين صورت فعلی بايد تعطيل شود و برنامه‌های آينده کارهای عملی در رابطه با مردم و در زمينهٔ ايدئولوژی و اسلامی کردن، اين کليات مسئله است.

اوّلين کسی که قبل از انقلاب و حالا حتی دقيقاً از موقع انقلاب صريحاً اين مسائل را عنوان کردم که اين‌ها در خط امام نيستند و اين‌ها جدا هستند و شما نمی‌توانيد با اين‌ها يکسان عمل کنيد. حتی موقعی که داشتيم حزب جمهوری را علناً پايه-گذاری می‌کرديم قبل از انقلاب خوب اين‌ها فکر می‌کردند، پيمان، بازرگان، بنی صدر، سنجابی و مدنی همه قابل همکاری هستند. (جملات بسيار غلط و نامفهوم است امّا عيناً از نوار پياده شده) حتی مطرح می‌کردند حاج سيد جوادی... من از‌‌ همان اوّل گفتم اين‌ها نمی‌توانند با شما همکاری کنند اگر دعوتشان کنيد به همکاری می‌آيند کار را از دست شما می‌گيرند و خراب می‌کنند و نمی‌گذارند. ولی اين‌ها قابل فهم نبود، امّا به تدريج يک مقداری آمديم پيش برای اين‌ها روشن شد، می‌فهميد حاج سيد جوادی کی هست... خود حريف هم، بنی صدر و اين‌ها می‌رسيد به گوششان يک سال پيش دو سال پيش ما اين‌ها را گفتيم، می‌فه‌مند حريفش کی هست، يعنی کی می‌شناسه (بنی صدر) چه خطی دارد اين بود که از‌‌ همان اوّل سياستش اين بود که من را بکوبد. شما خيلی محدود بگذاريد، تا چهارده خرداد همه چيز روشن می‌شود، البته شايد زود‌تر از آن روشن بکنيم، يعنی زود‌تر از اين برنامه، بهر حال خواهد بود تبليغ بکنيد که مجاهدين و بنی صدر با هم هستند، ولی اعتراض نکنيد و به مردم بگوييد اين‌ها با هم هستند و تا حدی که می‌شود اعتراض مردم را برانگيزد، خيلی خيلی يواش و مطلب را به تدريج مردم بفه‌مند اوّل بفه‌مند بعد اعتراض اشکال ندارد...

و مطمئن باشيد که نقشه آماده است و اصلاً زيرورو می‌شود تمام مسائل و غير از مسائلی که شما فکر می‌کنيد می‌شود. بعد از چهارده خرداد مطلقاً امتحانی نخواهد بود نه دانشگاه باز خواهد بود دانشگاه تعطيل خواهد شد. دانشجويان انجمن اسلامی، استاد‌ها، زياد با ما تماس می‌گيرند و می‌آيند مسائلی را می‌پرسند و به ما تلفن می‌کنند ما يک ارتباط سازماندهی شده‌ای را داريم برقرار می‌کنيم علاوه بر روابط خاص، يک رابطه بين کل شهر‌ها با اينجا هست که برقرار می‌شود، تصميم بر اين است که انجمنی تشکيل بشود که نمايندگان انجمنهای اسلامی دانشجويان دانشگاه‌های مختلف تهران و دانشگاههای سرتاسر کشور جمع شوند، چه دانشگاهی و استادی، کارمندی، بايد از اين نيرو استفاده کرد.

به بچه‌ها بگوييد (منظور دانشجويان انجمن اسلامی که در تبريز دانشگاه را در اشغال خود دارند) قرص و محکم باشند به زودی موج عوض می‌شود و به بچه‌ها بگوئيد قرص و محکم باشند و ترس نداشته باشند تصميمی گرفته شده لايتغير، تغييرناپذير است. دانشگاه‌ها بعد از ۱۴ خرداد تعطيل می‌شود و بعد‌ها برنامه‌ای خواهيم داشت که بابای بنی صدر هم نمی‌تواند روی اين برنامه کار کند، حتی ترتيبی داده شده که برخلاف دفعهٔ قبل نمی‌تواند بيايد مقاومت کند، ظاهراً هم همراه می‌شود.» (۲)

هموطنان، عزيزان من

حال که از گوشهٔ کوچکی از توطئهٔ بستن دانشگاه‌ها مطلع شديد لازم به يادآوريست همانگونه که آيت در نوار گفته بود اجراء کودتای فرهنگی از دانشگاه تبريز آغاز شد به اين ترتيب که آقای رفسنجانی عضو مرکزيت حزب جمهوری اواخر فروردين ۵۹ به تبريز می‌رود و در دانشگاه تبريز می‌خواهد سخنرانی کند و برنامه از پيش آماده شده بود. يکی از دانشجويان که گويا دانشجوی دانشکده پزشکی بود حرفهايی می‌زند که جلسه متشنج می‌شود و حزب الهی‌ها دانشگاه را اشغال می‌کنند و اين امر به دانشگاههای ديگر گسترش می‌يابد و در آخرين روزهای فروردين ۵۹ شورای انقلاب جهت رسيدگی به وضع دانشگاه‌ها جلسه فوق‌العاده تشکيل می‌دهد و در پايان جلسه شورای انقلاب طی پيامی به مردم، دانشجويان و دانشگاهيان از آنان می‌خواهد دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی را ترک کنند. همچنين شورای انقلاب تا پايان روز اوّل ارديبهشت ماه کليهٔ دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی را تعطيل اعلام می‌کند. پس از بسته شدن دانشگاه‌ها از روز ۱۵ خرداد ۵۹ و اجرای دستور شورای انقلاب، در روز ۲۳ خرداد ماه ۵۹ از سوی آقای خمينی شورای انقلاب فرهنگی با عضويت اين آقايان تشکيل شد: حجت-الاسلام ربانی املشی، دکتر حسن حبيبی، حجت‌الاسلام دکتر محمّدجواد باهنر، دکتر عبدالکريم سروش، دکتر علی شريعتمداری، شمس آل احمد و جلال‌الدين فارسی.

برنامهٔ شورا اين بود که با بهره‌گيری از همکاری اساتيد و دانشجويان و کارکنان مسلمان و متعهد، دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی و صاحب نظران خط‌مشی آيندهٔ فرهنگی و آموزشی کشور را تعيين و نظامی براساس فرهنگ اسلامی تدوين نمايند.

آقای خمينی بعد از تسلط به مراکز قدرت و قبضه کردن امور کشور می‌دانست مرکزی که در مقابل يکه‌تازی او و اطرافيانش خواهد ايستاد و تن به ديکتاتوری خشن او بنام مذهب نخواهد داد دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور است. او خوب بر اين امر واقف بود که با وجود دانشگاههای مستقل نخواهد توانست قدرت مطلقه خود را برای سرکوب همهٔ دگرانديشان اعمال نمايد. او خوب می‌دانست دانشگاه تحول‌آفرين و دگرگون‌ساز است و از بدو تأسيس، دانشگاه تهران و ديگر دانشگاه‌ها در تمام تحولات کشور نقش کليدی داشته‌اند بنابراين بايد اين سد بزرگ را از پيش پای نظام ولايت مطلقهٔ فقيه برداشت. و چنين شد که در يک کودتای خونين آقای خمينی و گروههای وابسته‌اش سنگر دانشگاه را هم ظاهراً فتح کردند و بيش از ۶۰ هزار دانشجو و هزاران استاد را دستگير، شکنجه يا زندانی و اعدام کردند با اين پندار که ديگر خيالشان از دانشگاه‌ها راحت خواهد شد. امّا چه پندار غلطی؛ آينده نشان داد که دانشگاه سنگر آزادی است و اين سنگر فتح شدنی نيست.

آری؛ ما به اين نظام رأی نداديم که پس از استعفای مديريت دانشگاه در مخالفت با بسته شدن دانشگاه‌ها آقای خامنه‌ای چند روز بعد (۵/۲/۵۹) با سوء استفاده از تريبون نماز جمعه دانشگاهيان را خائن خطاب کند و حاضر به شرکت در يک مناظره برای روشن شدن اينکه چه کسی خيانت به فرهنگ و وطن کرده نگردد.

ما رأی نداديم تا آقايان خمينی و خامنه‌ای و عوامل آن‌ها مقدمه حمله عراق به ايران و آغاز جنگ هشت ساله را که مملکت را به باد فنا داد و صد‌ها هزار شهيد و معلول و فراری و بيش از هزار ميليارد دلار خسارت مادی بر اين کشور وارد کرد را با کارهای نادرست خود آماده سازند و در پايان جام زهر بنوشند و با آن شعارهای توخالی همه چيز را به نابودی کشند. قبلاً در مطلبی درباره «جنگ هشت ساله» سخنان تحريک آميز آقای خامنه‌ای در نماز جمعه عليه صدام، چهار ماه پيش از حملهٔ عراق به ايران، که بهانه‌ای برای حمله به کشورمان گرديد را ذکر کرده‌ام (۳).

هموطنان، عزيزانِ من،

ما به جمهوری اسلامی رأی نداديم که آقای خمينی و يارانش به بهانهٔ جنگ تحميلی به جان دگرانديشان و مخالفين بيافتند و جنايات دههٔ ۶۰ را مرتکب شوند و ده‌ها هزار نفر از زنان و مردان آزاديخواه که اهداف انقلاب ۵۷ از تغيير نظام را طلب می‌-کردند و حکومت استبدادی و يکه‌تازيهای آقای خمينی را برنمی‌تافتند را به زندان و شکنجه و اعدام محکوم کنند و آن جنايات ضد بشری را بوجود آورند تا آنجا که صدای آقای منتظری قائم مقام رهبری هم بلند شود و در خاطراتش از جنايات دهه شصت که در زندان‌ها اتفاق افتاد سخن بگويد و از جنايت عليه بشريت در سال ۶۷ پرده بردارد (که بقولی بيش از ۳۰ هزار زندانی در حالِ کشيدن محکوميت خود و تعدادی از کسانی که محکوميتشان تمام شده بود اعدام شدند) و اسراری را که نظام ولايی سعی در مخفی نگاه داشتن آن می‌کرد افشاء کند. جناياتی که پس از گذشت حدود ۲۵ سال هنوز عمق آن معلوم نشده و تاکنون گوشهٔ کوچکی از آن افشاء شده است.

ما رأی نداديم که پس از پايان جنگ و خوردن زهر قبول قطع‌نامهٔ شورای امنيت از سوی آقای خمينی جمعی از کاسبان جبهه-های جنگ تمام قدرتهای اقتصادی، سياسی، امنيتی و فرهنگی کشور را در دست گيرند و از اين طريق ثروت‌های کلان بياندوزند و با ثروت و قدرتی که به دست آورده‌اند بر جان و مال مردم تسلط يابند و کشور را تا سرحد انفجار پيش ببرند.

ما رأی نداديم تا کارِ فساد و تباهی، دروغ و دزدی به جايی برسد که بخشی از افرادی که خود در دهه شصت عامل سرکوب و مفاسد بوجود آمده بودند، به وخامت اوضاع کشور پی برند و با شعار و ادعای اصلاح طلبی روی کار بيايند و در دوران اصلاحات هم با کرنش و کوتاه آمدن در برابر نهادهای انتصابی و ولی فقيه، مردم را از اصلاحات نا‌اميد کنند و باعث فرار بيش از پيش استعداد‌ها و جوانان از کشور شوند و نهايتاً دولت اصلاحات با وادادگی و برگزاری انتخاباتی مخدوش موجب روی کار آمدن آدمی غيرطبيعی شود.

ما رأی نداده بوديم که فرد بی‌تعادلی مانند احمدی‌نژاد و باندش مملکت را شخم بزنند و فساد و فقر و دزدی و دروغ را به آنجا رسانند که جامعه آمادهٔ انفجار گردد و در سال ۸۸ مردم عليه تقلب در انتخابات به قيام برخيزند و آنگونه بی‌رحمانه مورد هجوم و کشت و کشتار و زندان و شکنجه قرار گيرند و معترضين عليه تقلب در انتخابات را «فتنه‌گر» «و خس و خاشاک» بنامند و آقای خامنه‌ای هم از چنين انتخاباتی و چنان رئيس جمهوری کاملاً پشتيبانی کند. در مورد دوران رياست جمهوری آقای احمدی‌نژاد نيازی به بيان آنچه بر سر ملت آمد نيست اما بايد يادآور گردم که در نظام ولايی ۳۵ سال است هر کسی به قدرت دوّم تبديل شود چاره‌ای جز اطاعت از دستورات رهبر ندارد و مسئول اوّل همهٔ نابسامانی‌ها کسی جز ولی فقيه نيست و تا چنين نظامی برپاست همين آش است و همين کاسه. وضع روز به روز بد‌تر می‌شود و می‌بينيم که با روی کار آمدن آقای روحانی هم وضع بر‌‌ همان منوال پيش است. زندان‌ها از دگرانديشان پر است، حصر‌ها ادامه دارد، گرانی و فقر و فساد و دزدی بی‌داد می‌کند و و در آخرين لحظاتی نوشتن اين نامه شاهد فاجعهٔ دردناک حمله به بند ۳۵۰ اوين هستيم. خوشبختانه افکار عمومی جهان به ويژه در اروپا و آمريکا به انحاء مختلف از ظلم و جور و جنايتی که نظام ولايی در ايران می‌کند آگاهی يافته و دنيا خوب متوجه شده چه در ايران می‌گذرد.

هموطنان، عزيزان من،

آن ۹۰ درصدی (نه ۹۸. ۵ درصد اعلام شده از سوی حاکميت) که روز ۱۲ فروردين سال ۵۸ به جمهوری اسلامی رأی دادند از حاکمان اين ۳۵ سال می‌پرسند «آن قول‌ها کجا شد و آن وعده‌ها چه شد؟»

من به عنوان يک ايرانی که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس می‌کنم به اندازهٔ‌‌ همان يک رأی به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی نداده‌اند به محاکمه کشيده شوم. امّا پيش از آن جناب آقای خامنه‌ای بايد به مسئوليت‌های خود در آنچه در اين ۳۵ سال پيش آمده اعتراف کند و از ملّت بخواهد استعفای او را به علت عدم توانايی در رهبری جامعه و نداشتن صلاحيت لازم و کافی بپذيرد و اعلام نمايد آمادهٔ حضور در يک دادگاه مردمی و تحت نظارت مراجع حقوق بشری بين‌المللی است.

مردم آگاه ما قطعاً به آن حد از شعور و درک سياسی رسيده‌اند که در يک فضای کاملاً آزاد که هر فرد و گروهی حق داشته باشد نظر خود را بگويد و بنويسد تصميم بگيرد و راه آينده را تعيين کند. آقای خامنه‌ای طبق بند ۳ از اصل يکصد و دهم قانون اساسی خودشان می‌توانند قبل از کناره‌گيری فرمان آزادی تمام گروه‌ها و سازمان‌ها و احزاب را با هر عقيده و مرام برای اظهارنظر و شرکت در يک همه‌پرسی آزاد و مردمی صادر نمايند و به هيچ يک از وابستگان و پيروان خود اجازهٔ دخالت در اين امر ملی را ندهند. بايد برای نجات مملکت از اين وضع فلاکت‌بار تنها و تنها از مردم کمک خواست و همين مردم هستند که می‌توانند سرنوشت آيندهٔ خود را رقم بزنند. پس از انجام مقدمات کار عقلای قوم می‌توانند جزئيات امر را تعيين نمايند.

هموطنان، عزيزانم،

به نظر من که آخرين روزهای زندگی را سپری می‌کنم و هيچ آرزويی جز نجات مملکت ندارم، تنها راه برای عدم تکرار گذشته و جلوگيری از تکرار خون و خشونت، يک تغيير و تحول ريشه‌ای و به دور از خشونت است. بدين منظور آقای خامنه‌ای برای نجات خود و کشور و ملّت در مرحلهٔ اوّل بايد دستور دهد:

۱- تمام احکام اعدام که در دادگاههای فرمايشی صادر شده لغو گردد
۲- زندانيان سياسی عقيدتی از هر گروه و دسته‌ای با هر نوع افکار آزاد گردند
۳- حصر‌ها برداشته شود
۴- روزنامه‌ها در نوشتن و انعکاس نظرات مردم آزاد باشند
۵- اجتماعات صلح‌جويانه آزاد باشد
۶- هيچ کس را به اتهام اظهار عقيده دستگير نکنند
۷- تشکيل سازمانهای مستقل دانشجويی، کارگری و... احزاب و سازمانهای مدافع استقلال و تماميت ارضی ايران آزاد شود.

من چند ماه قبل از آقای خامنه‌ای خواستم که به صلاح خود و به علّت عدم صلاحيت از رهبری استعفا دهند و اجازه دهند که يک حاکميت ملی و مردمی در ايران شکل بگيرد پيش از آنکه همه راههای نجات کشور بسته شود و مملکت در خون و خشونت فرو رود.

من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گويم
تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال.

والسلام

ـــــــــــــــــ
پی نوشت:
۱- پيام نوروزی به نقل از اطلاعيه شورای انقلاب اسلامی کتاب قائلهٔ ۱۴ اسفند از انتشارات دادگستری جمهوری اسلامی (۱۳۶۴) ص ۲۸۵
۲- قسمتی از سخنان آيت که در دو قسمت منتشر شد و نشانگر آن بود که چه نقشه‌هائی از سوی حزب جمهوری اسلامی و دبير سياسی حزب آقای آيت برای تسلط بر دانشگاه‌ها بنام «انقلاب فرهنگی» کشيده شده است.
۳- آن سخنان تحريک آميز حدود ۴ ماه قبل از حملهٔ عراق به ايران ايراد شده؛ برای اطلاع بيشتر به جزوهٔ «جنگ هشت ساله نعمت يا نقمت» نوشتهٔ اين‌جانب که در سايت‌های اينترنتی موجود است مراجعه کنيد. ضمناً خاطرات سيد محمود دعايی سفير ايران در عراق قبل از جنگ هم در اين باره خواندنيست.

منبع: گویا نیوز

http://news.gooya.com/politics/archives/2014/04/179024print.php

خمینی: " روحانیون نباید رئیس جمهور شوند "!

این هم یک نیرنگ، فریبکاری و دروغی دیگر از خمینی، دست پرورده مکتب اسلام ناب محمدی پیش از مصادره کردن قدرت در ایران و تشکیل خلافت مطلقه اسلامی - شیعی خمینی و شرکاء.

سخنی که از همان روز اول یک خدعه و نیرنگ بود زیرا دیدیم که مدت زیادی نگذشت که آنها ( مُلایان) رئیس جمهور هم شدند و اکثر پست های کلیدی کشوری، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و لشگری را هم درو کردند.
و خود خمینی نیز ولی مطلقه فقیه و رئیس کل و سر دسته همه نیرنگ بازان، شارلاتان ها و تجاوزگران به سرزمین ایران شد!

جالب است که بدانید پیامبر این رهبر خلافت اسلامی، محمد بن عبدالله هم دامادش ( علی ) را تشویق به دروغ گفتن میکرد!

"پیامبر اسلام: ای علی! در سه جا دروغ نیکوست: میدان جنگ، وعده به زنان و اصلاح بین مردم، " !!! (وسایل الشیعه، ج12، ص 252)

حتی در قرآن هم اجازه به تقیه و مخفی کاری برای رسیدن به اهداف اسلامی به مومنان داده شده است!

آیات تقیه در قرآن: آل عمران 28، نحل 106، غافر 28

آل عمران 28
" نبايد مؤمنان، کافران را به جاى مؤمنان به دوستى برگزينند. پس هر که چنين کند او را با خدا رابطه‌اى نيست. مگر اينکه از آنان به نوعى تقيّه کند و خدا شما را از خودش مى‌ترساند که بازگشت به سوى اوست." !!!

بنابراین این کلاه گشادی که بر سر مردم این در سال 1357 رفته است در واقع از مکتب اسلام و قرآن سرچشمه گرفته است و این ما ایرانیان بودیم که در خواب غفلت غرق شده بودیم و ندانسته و مطالعه نکرده در دام و تله اسلام بنیادگرا و دکاندارانش افتادیم.

از پرشین ژوکر

سلام کردن بر کسی که شطرنج بازی می کند گناه کبیره هلاک کننده است (:

فتوای آیت الله وحید خراسانی درمورد شطرنج: بازی شطرنج با برد  و باخت حرام است و همچنین بنابراحتیاط واجب اکید بدون برد و باخت هم حرام است.
 امام صادق (ع) : فروختن شطرنج حرام است و پولی هم که از فروختنش بدست می آید حرام است و داشتن و نگاه داشتن شطرنج کفر است و شطرنج بازی کردن شرک است و سلام کردن بر کسی که شطرنج بازی می کند گناه کبیره هلاک کننده است و کسی که شطرنج بازی می کند و دست در میان آن می برد چنان است که دست در میان گوشت خوک برده باشد.و کسی که شطرنج بازی می کند نمازش قبول نیست تا اینکه دست خود را بشوید و کسی که به شطرنج نگاه می کند مانند این است که به عورت مادر خود نگاه می کند و کسی که نگاه می کند به کسانی که در حال بازی شطرنج هستند و به آنها سلام می کند در آن حال گناهش با کسی که شطرنج بازی می کند یکسان است . و کسی که بنشیند به قصد بازی کردن شطرنج جای خود را در جهنم آماده کرده است و این زندگانی باعث حسرت او در قیامت است ( به سبب اینکه چرا معصیت ها را انجام داده است ) و از همنشینی قمار باز بپرهیز زیرا از جمله مجالسی است که اهلش مورد غضب الهی شده اند و هر ساعت منتظر غضبند ( بلا ) و چون نازل شود تو را و ایشان را فرا خواهد گرفت. 

وسائل الشیعه کتاب تجارت جلد 12 صفحه 241 حدیث 4 ، حق الیقین صفحه 568 ، گناهان کبیره جلد 1 صفحه 276 ، من لایحضرالفقیه ، حلیة المتقین صفحه 331
http://hejlegah.blogfa.com/9102.aspx
http://www.momtad.blogfa.com/post-148.aspx

اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۳

نامه سرگشاده عبدالکریم لاهیجی به ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل

خانم ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر
رونوشت: دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران
۲۵ آوریل ۲۰۱۴
(۵ اردیبهشت ۱۳۹۳)
خانم پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر،
فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر، و سازمان عضو آن جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، از شما می خواهند به طور علنی و قاطعانه در باره حمله‌های خشونت بار در زندان اوین/ایران در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳) واکنش نشان بدهید.
در ساعت ۹:۳۰ صبح روز ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳)، عده‌ای از ماموران لباس شخصی و در حدود ۶۰ تن از اعضای گارد ویژه زندان مسلح به باتوم و تجهیزات ضد شورش، به زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین در ایران حمله کردند. ده‌ها تن از زندانیان زخمی و بیش از ۳۰ زندانی به سلول‌های انفرادی منتقل شدند. زندانیان در سلول‌های انفرادی نیز با رفتار غیرانسانی روبرو شدند و از مراقبت پزشکی متناسب با جراحت‌هایشان محروم ماندند. در تاریخ ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت ۱۳۹۳) دست کم ۱۱ زندانی هنوز در سلول‌های انفرادی به سر می برند و گویا در اعتصاب غذا هستند. ده‌ها زندانی که در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین در حبس هستند نیز دست به اعتصاب غذا زده اند تا حکومت ایران به درخواست آنها برای اجرای عدالت در باره نقض حقوق آنها در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) پاسخ دهد.
دولتمردان ایران تاکنون کار چندانی در باره حمله‌ها و درخواست‌های زندانیان و خانواده‌های آنها انجام نداده اند. مسئولان بالارتبه از جمله رییس قوه قضاییه و وزیر دادگستری وقوع جراحت‌ها و تخلف‌های جدی در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) را تکذیب کرده اند.
سازمان‌های ما شرحی از رویدادهای بند ۳۵۰ زندان اوین در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) و روزهای پس از آن، نام زندانیان مجروح و فهرست جراحت‌های آنها، نام زندانیان انتقالی به سلول‌های انفرادی و زندانیانی را که تا به امروز از انفرادی به بند ۳۵۰ بازگشته اند، گرد آورده اند. این اطلاعات به پیوست است. اطمینان داریم که این حقایق باعث نگرانی است و بنابراین واکنش جدی دفتر شما را ایجاب می کند.
ما از دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل انتظار داریم به نقض جدی حقوق بشر در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین)، شکنجه و بدرفتاری با زندانیان در روزهای پس از آن، باقی ماندن ۱۱ زندانی درسلول‌های انفرادی و تکذیب دولتمردان ایران، که از تحقیق مناسب در باره نقض حقوق بشر سر باز می زنند و به انکار حقوق زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین ادامه می دهند، واکنش نشان دهد.
بنابراین، شما را فرا می خوانیم:
به طور علنی نقض حقوق بشر در زندان اوین در روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) و روزهای پس از آن را محکوم کنید؛
از دولتمردان ایران بخواهید خشونت را محکوم کنند و مسئولان این خشونت را به پاسخگویی بخواهند؛
از درخواست‌های زندانیان و خانواده‌هایشان برای تشکیل کمیسیون مستقل تحقیق در باره رویدادهای روز ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) در زندان اوین حمایت کنید؛
از دولتمردان ایران بخواهید تمام زندانیانی را که هنوز در سلول‌های انفرادی هستند به بند عمومی بازگردانند؛
برای تمام زندانیان مجروح، خواهان تامین مراقبت پزشکی مناسب بشوید؛
به طور رسمی از کارشناسان ویژه مربوط برای موضع گیری علنی در باره این رویدادها و تحقیق در باره نقض حقوق مربوط به چارچوب اختیارشان ـ به ویژه از گزارشگر ویژه سازمان ملل در باره شکنجه، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای آزادی گردهمایی و تشکل، و گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران ـ حمایت کنید.

با احترام،
عبدالکریم لاهیجی، رییس فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر
http://www.fidh.org/article15242
Attacks in Evin Prison in Iran
Open Letter to UN High Commissioner for Human Rights, Ms Pillay
On 25 April 2014, nine days after the attacks on prisoners in Evin Prison in Iran on 17 April 2014, the UN High Commissioner for Human Rights has yet to make a public statement on the human rights violations that took place. FIDH and its member organization LDDHI have written an open letter to the High Commissioner calling on her to stand in support of the rights of prisoners in Iran and their families. The letter includes a detailed account of the events of 17 April and the days that followed, as well as lists of injured prisoners and their injuries, and prisoners sent to solitary confinement.
Dear High Commissioner,
FIDH and its member organization, the League for the Defence of Human Rights in Iran (LDDHI), call on you to respond publicly and firmly to the violent attacks that took place on 17 April 2014 in Evin Prison Iran.
At 9:30 a.m. on 17 April 2014, plain-­‐clothed agents and around 60 members of the Prison Special Guard, armed with batons and anti-­‐riot gear, attacked prisoners in Ward 350 of Evin Prison in Iran. Dozens of prisoners were injured, and more than 30 prisoners were sent to solitary confinement. Prisoners were subjected to inhuman treatment and those in solitary confinement were denied proper medical care despite their injuries. At least 11 prisoners still remained in solitary confinement as of Friday 25 April, and are reportedly on hunger strike. Dozens of prisoners who are currently in Ward 350 of Evin prison have also gone on hunger strike until the Iranian government responds to their calls for justice for the violations that took place on 17 April.
The Iranian authorities have thus far done very little in response to the attacks and the subsequent calls from prisoners and their families. High-­‐level officials including the Head of the Judiciary and the Minister of Justice have denied that any serious injuries or wrongdoings took place on 17 April.
Our organizations have compiled an account of the events that took place in Ward 350 of Evin Prison on 17 April and the days that followed, as well as the names of prisoners who were injured and an inventory of their injuries, and the names of prisoners who are known to have been sent to solitary confinement, including those who have yet to return to Ward 350 as of today. Please find this information annexed here; we are certain that these facts provide sufficient cause for concern and thus warrant a serious response from your office.
We expect the Office of the UN High Commissioner for Human Rights to react to the serious violations that took place on 17 April, the torture and ill treatment of the prisoners in the days that followed, the remaining solitary confinement of 11 prisoners, and denial of the Iranian authorities, who refuse to properly investigate the violence that took place and who continue to deny the rights of the prisoners in Ward 350 of Evin Prison.
We therefore urge you to:
publicly condemn the violations of human rights that took place in Evin Prison on 17 April and the days that followed;
call on the Iranian authorities to condemn the violence and hold those responsible to account;
endorse the calls of the prisoners and their families for the establishment of an independent investigation commission on the events that took place on 17 April in Evin Prison;
call on the Iranian authorities to return all prisoners who remain in solitary confinement to their ward;
call for all injured prisoners to be provided with appropriate medical care; and
publicly support relevant UN special procedures to take a public position on these events and investigate those violations that fall under their mandates, notably the UN Special Rapporteur on Torture, the UN Special Rapporteur on Freedom of Assembly and Association, and the UN Special Rapporteur on the situation of human rights in Iran.
Sincerely Yours,
Karim Lahidji FIDH President
http://www.fidh.org/en/asia/iran/15241-attacks-in-evin-prison-in-iranopen-letter-to-un-high-commissioner-for

عادی شدن روابط دختر و پسر از مهدها آغاز می‌شود (:


مینو اصلانی٬ رئیس سازمان بسیج جامعه زنان می‌گوید «رقص و عادی شدن» روابط بین دختر و پسر که در مهدکودک‌های آغاز می‌شود مغایر سبک زندگی اسلامی است و «آموزش رقص» به کودکان منجر به «اتصال آنها به فرقه‌های انحرافی» در دوران نوجوانی می‌شود.
اصلانی در ادامه اظهار کرده بسیاری از مهدکودک‌های کشور از الگوی یونیسف پیروی می‌کنند و «با برگزاری جشن‌هایی که قسمت اعظمشان را رقص و پایکوبی تشکیل می‌دهد» تلاش دارند «روحیه کودکان را شاد و سرزنده نگه دارند که البته کاملا در اشتباه هستند.»

منبع: https://www.facebook.com/tavaana?fref=nf