فروردین ۲۳، ۱۳۹۳

داستان لواط قوم لوط و همخوابگی لوط با دخترانش

چون ابراهیم راوحشت از دل برفت وبشارت فرزند بیامد درآن حال برای خلاص قوم لوط با ما به گفتگو والتماس درآمد (یعنی ازفرشتگان که وعد ه هلاک قوم لوط شنید استدعای نجات برآنهاکرد . که همانا ابراهیم بسیارحلیم ورئوف بود وبسیاربدرگاه خدا دعا وتضرع داشت وبسیار از حق ومغفرت وآمرزش درحق خودوخلق میطلبید . خطاب شد ای ابراهیم ازاین خواهش درگذر که هنگام حکم قهر الهی براین قوم فرارسیده وبر آنها عذابی که حتمی است وبازگشت ندارد وخواهد رسید .
وچون فرستادگان  (فرشتگان قهر) به لوط وارد شدند (برقوم خود) پریشان خاطر ودلتنگ شد وگفت این روز بسیارسختی است . (وچون فرشتگان بصورت جوانان زیبا بخانه لوط درآمدند) قوم لوط (آگاه شد) و به قصد عمل زشتی که درآن سابقه داشتند بسرعت به درگاه او وارد شدند  لوط به آنهاگفت این دختران من (جنس زنان امتم که به منزله دختران منند) برای شما پاکیزه ونیکوترند از خدا بترسید ومرانزد مهمانان به عمل زشت خود خوار وسرشکسته مکنید.
 آیا درمیان شما یکمرد خیر خواه رشید خدا پرست نیست(که شما را از این کار بد منع کند) . قوم لوط گفتند مارا رغبت ومیلی به آن دختران نیست  وتو بخوبی میدانی که مطلب ما چیست . (لوط چون دید پند او اثری ندارد) گفت ای کا ش مرابرمنع شما اقتداری بود یا آنکه چون قدرت ندارم ازشر شما به رکن محکمی (که اقتدار خدا ست) پناه خواهم برد . فرشتگان به لوط گفتند (تو اندیشه مدارکه) ما رسولان پروردگاریم و هرگز دست آزارقوم بتو نرسد تو با اهلبیت خود شبانه از این دیار بیرون شو و از اهل خود هیچکس جز آن زن کافرت که آنهم با قوم باید هلاک شود یکی راوامگذار که وعده عذاب صبحگاه است و تا صبح وقت بسیارنیست .
چون صبح شد فرمان قهرما دیار آن قوم نابکار راویران وزیرو زبرساخت وبرسرآنهامرتب ازآسمان سنگ هلاک فرو ریختیم  . که آن سنگهای بلا برسر ستمکاران از امر خدا نشان دار ومعین بود والبته چنین هلاکتی ازظالمان عالم دورنخواهدبود . سوره یازدهم (هود) آیه های 74تا 83

این داستان بدوراز اندیشه و خرد، در سوره پانزدهم (الحجر) وسوره بیست وششم (الشعرا) وسوره بیست ونهم (عنکبوت) وسوره پنجاه ویکم (الذاریات) وسوره پنجاه وچهارم(قمر)وسوره شصت وهفتم (الملک) نیز بادگرگونیهائی آمده است.
پرسش اینست که 
1- خواندن کدام بخش از این داستان سراپا زشت وتبهکاری برای آمرزش روان مردگان ایرانی سودمند است؟
2-چگونه سوگندبرلواط تیره لوط ویا نوشانیدن شراب به لوط ومست کردن وی وهمخوابگی دخترانش با او میتواند کسی راپای بند بردرست پیمانی کند ؟ که مردم گمراه نگا هداشته ایران درپناه اسلام ناب محمدی هم به این زشتکاریها سوگند یاد مینمایند وهم آنرابرای آمرزش روان مردگان خودمیخوانند.
چون این داستان سراپازشتی وتبهکاری  در هفت سوره از قرآن آمده است ، هرایرانی که یکباربه قرآن  سوگند یاد بنماید یعنی هفت بار  به لواط قوم لوط وزنای لوط بادخترانش سوگند یادنموده است ؟
آیا آیت الله های چیره شده برایران  این نمایندگان راستین بت الله  .  پاسخی در رد سوگند با این داستان شیرین آمده درکلام الله خود دارند؟ ویا خواهندپذیرفت که خواندن چنین داستانهای مستهجنی نه تنها آمرزنده روان مردگان نیست که آزاردهنده روان آنان هم هست؟
حال بسراغ تورات میرویم تادریابیم داستان  الله فرموده درتورات چگونه آمده است؟
سفر پیدایش19
باب نوزدهم
و وقت عصرآن دوفرشته وارد سدوم شدند ولوط به دروازه سدوم نشسته بود وچون لوط ایشان رابدید به استقبال ایشان برخاسته روبرزمین نهاد. وگفت اینک اکنون ای آقای من به خانه بنده خودبیائیدوشب رابسربریدوپایهای خودرابشوئید وبامدادان برخاسته راه خودراپیش گیرید . گفتند نی بلکه شب را درکوچه بسرمیبریم . اما چون ایشان را الحاح بسیارنمود با اوآمده به خانه اش داخل شدند وبرای ایشان ضیافتی نمود ونان فطیرپخت پس تناو ل کردند .
وبخواب هنوزنرفته بودند که مردان شهر یعنی مردم سدوم ازجوان وپیرتمام قوم ازهرجانب خانه وی را احاطه کردند . وبه لوط ندا درداده گفتند آن دومرد که امشب به نزدتودرآمدندکجا هستند آنهارانزدمابیرون آور تا ایشان رابشناسیم . آنگاه لوط نزد ایشان بدرگاه بیرون آمدودر را از عقب خود ببست . وگفت ای برادران من زنهاربدی مکنید. اینک من دودختردارم که مردرانشناخته اند ایشان را الآن نزدشما بیرون آ ورم وآنچه درنظرشماپسندآید با ایشان بکنید لکن کاری به این دومرد ندارید زیراکه برای همین زیر سایه سقف من آمده اند .
گفتند دورشوو گفتند این یکی آمدتانزیل ماشود وپیوسته داوری میکند الآن باتو ازایشان بدترکنیم پس برآنمرد یعنی لوط بشدت هجوم آورده نزدیک آمدندتادر رابشکنند . آنگاه آن دومرد دست خودرا پیش آورده لوط را نزدخودبه خانه درآوردند ودر رابستند . اما آن اشخاصی راکه به در خانه بودند ازخردوبزرگ به کوری مبتلا کردند که ازجستن در خویشتن راخسته ساختند . وآن دومرد به لوط گفتند آیا کسی دیگردراین جاداری دامادان  وپسران ودختران خودوهرکه را درشهرداری ازاین مکان بیرون آور . زیراکه ما این مکان راهلاک خواهیم ساخت چون که فریاد شدید ایشان بحضور خداوندرسیده وخداوند مارافرستاده است تا آنراهلاک کنیم .
پس لوط بیرون رفته بادامادان خودکه دختران اوراگرفتند مکالمه کرده گفت برخیزید وازاین مکان بیرون شوید زیراخداوند این شهر را هلاک میکند امابنظردامادان مسخره آمد . وهنگام فجرآن دوفرشته لوط را شتابانیده گفتندبرخیزوزن خودرابا این دودخترکه حاضرندبردار مبادا درگناه شهرهلاک شوی . وچون تاخیر مینمود آن مردان دست او ودست زنش ودست هردودخترش راگرفتند چونکه خداوندبروی شفقت نمودواورابیرون آورده درخارج شهرگذاشتند .
و واقع شدچون ایشان رابیرون آورده بودندکه یکی به وی گفت جان خودرادریاب وازعقب منگرودرتمام وادی مایست بلکه به کوه بگریز مبادا هلاک شوی  . لوط بدیشان گفت ای آقا چنین مباد . همانابنده ات درنظر التفات یافته است واحسانی عظیم به من کردی که جانم را رستگارساختی ومن قدرت آن ندارم که به کوه فرارکنم مبادا این بلا مرافروگیرد وبمیرم . اینک این شهر نزدیک است تابدان فرارکنم آیاصغیرنیست تاجانم زنده ماند . بدوگفت اینک دراین امرنیزتورا اجابت فرمودم تاشهری ر اکه سفارش آن نمودی واژگون نسازم  . بدانجابزودی فرارکن زیراکه تاتوبدانجانرسی هیچ نمیتوانم کرد ازاین سبب آنشهرمسمی به صوغرشد .
و چون آفتاب برزمین طلوع کرد لوط به صوغر داخل شد . آنگاه خداوند برسدوم وعموره گوگردوآتش ازحضورخداوند ازآسمان بارانید.  وآن شهرهاوتمام وادی وجمیع سکنه شهرها ونباتات زمین راواژگون ساخت . اما زن او از عقب خود نگریسته ستونی ازنمک گردید . بامدادان ابراهیم برخاست وبه سوی آن مکانی که درآن به حضورخداوندایستاده بودرفت . وچون به سوی سدوم وعموره وتمام زمین وادی نظر انداخت دیدکه اینک دود آن زمین چون دود کوره بالا میرود . وهنگامی که خدا شهرهای وادی را هلاک کرد  خدا ابراهیم رابیادآورد ولوط را از آن انقلاب بیرون آورد چون آن شهرهائی راکه لوط درآنها ساکن بود واژگون ساخت .
و لوط از صوغربرآمد وبادودخترخود درکوه ساکن شد زیراترسیدکه درصوغربماند پس بادودختر خود درمغاره سکنی گرفت . ودختربزرگ به کوچک گفت پدرماپیرشده ومردی بر روی زمین نیست که برحسب عادت کل جهان بمادرآید . بیاتاپدرخودراشراب بنوشانیم وبا اوهمبسترشویم تانسلی ازپدرخود  نگا هداریم . پس درهمان شب پدرخودراشراب نوشانیدند ودختربزرگ آمده باپدر خویش همخواب شد واو از خوابیدن وبرخاستن وی آگاه نشد . و واقع شدکه روزدیگربزرگ به کوچک گفت اینک دوش باپدرم همخواب شدم امشب نیز اوراشراب بنوشانیم وتوبیا وباوی همخواب شو تانسلی ازپدرخودنگاهداریم . آنشب نیز پدر خودراشراب نوشانیدند ودخترکوچک همخواب وی شد واوازخوابیدن وبرخاستن وی آگاه نشد . پس هردودخترازپدرخودحامله شدند . وآن بزرگ پسری زائید اوراموآب نام نهاد واوتا امروزپدرموآبیان است . وکوچک نیز پسری بزاد واورا بن عمی نام نهاد وی تابحال پدربنی عمون است :
برداشت از باب نوزدهم (سفرپیدایش19) آیه های ا تا38 کتاب مقدس یعنی کتب عهد عتیق وعهد جدید که اززبانهای اصلی عبرانی وکلدانی ویونانی ترجمه شده است وبه همت انجمن پخش کتب مقدسه درمیان ملل به چاپ رسید.
وحال روی سخنم با الله است که میگوید قرآن وتورات هردورا من فرستاده ا م  اگر چنین است وسخنت راست.  پس چرا درهریک ازداستانهایت اینهمه دوگانه گوئی درقرآن وتورات وجود دارد؟
مگرتودرهمه سوره های قرآن نگفتی که چون همسرلوط هم از لواط گران بود به کیفرگنا هش درسنگباران نابودشد.
پس چگونه است که درتورات همسرلوط درشماربیگناهان درآمدکه فرشتگانت دست اورا هم گرفتندوازسنگباران رهائی بخشیدند ولی چون اوبه پشت سر خودنگاه کرد نمک گردید؟
من دیگردروغهایت  رانادیده گرفتم  تنها به من بگو  دراین داستان کدام سخنت   درست است (سخنان آمده درقرآن  یا توراتی که خودت میگوئی هردو فرستاده منند؟)
تو که درباره لواط گروهی بگفته خود ازآفریدگان گمراهت   خرد راهنمائی نداشتی . چگونه چنین غیرتی شدی تا شهرودیارشان را زیرو روبکنی . آیا این کاربرایت آسانتر ازراهنمائی بود؟
چگونه شد زمانی که دودخترلوط باپدرشان همخوابه میگردیدند. درآن غار گردوغباری هم نکردی؟  وآن زمان که (برابرباب نهم  سفرپیدایش 9 آیه های  21تا 26 ) حام  پسرنوح درحال مستی پدرش . براوتجاوزکرد چراصدایت درنیامد؟
از این دروغها ی الله فرموده دردستگا هت زیاد دیده میشود که درسخنرانیهای پیش برخی رابابن مایه های استوارآورده ام  دراینجا بیشترنمی آورم  تابگاه وبجای خودآورده شود که گمراهان آگاه گردند وآگاهانه تورا به دادگاه خردفراخوانند  ودر چنان دادگاهی تورا از جایگاه خدائی ورسول الله ات (محمد)آفریننده تورا نیز ازپایگاه رسالت دروغین به زیرکشند تا به کیفر 1400سال فریب وریا وتبهکاری ، پیکره شما ها وولی الله غداره بندت رادر موزه های جهانی(جنایت علیه بشریت) برپادارند.
همگان باید دریابند که هیچگاه خورشید درپس ابرپنهان نخواهد ماند  و اندیشه اهریمنی همواره بر اندیشه اهورائی  پیروز نخواهد گردید .  همه کسانیکه باتاریخ اسلام سروکاردارند به نیکی میدانند که تو(الله)همان حجرالاسود جاخوش کرده درخانه کعبه  وبنده آل محمد هستی که آفریننده ات( محمد) تورادرجاگاه خدائی نشانید وآنچه دل تنگش میخواست بنام توبافت و زیرنام کلام الله بخوردمردم ناآگاه زمان داد وباآنهمه دروغهای بزرگ آمده درکلام الله، جهان وجهانیان رابانام توبه خاک وخون کشید .
که پیامدشومش چهارده سده گمراهی ،تباهی،بدبختی، سیه روزی واشک وآه بهره یک میلیارد مردم فریب خورده اسلامی گردیده که نه خود رنگ  آزادی وبهزیوی رامی بینند ونه میگذارندتادیگرجهانیان از شادکامی بهره مند گردند که نمونه بارزآن گسترش تروریست اسلامی پایه گذاری شده  بدست سید روح الله خمینی درایران است.
سید روح اللهی که بدست جیمی کاتر رئیس  جمهور ی پیشین آمریکا وبیاری کشورهای باختری برسرکارآورده شد وبرای این خوش خدمتی جایزه سرخ رنگ( صلح) آغشته به خون  رانیزربود ؟؟
امید وارم هم میهنانم که با همه هستی خوددر25سال رهبری ملایان درایران درستیهای اسلام وشیعه گری را ازنزدیک دریافته اند بخود آیند بادیدگانی باز وبدورازپی ورزی تازی پرستی .این بن مایه ننگ(قرآن) رهاورد اسلام رابا موشکافی وخردمندانه بر رسی کنند وآگاهانه راه راست را خودبرگزینند تا ازاین دام خانمان سوز هزاروچهارسدساله یکباروبرای همیشه رهائی یابند.
تا اسلام وشیعه گری درایران فرمان رواست ،بدبختی وفقروسیه روزی هم فرمان رواست.


برگرفته از:http://zandiq.com/2008/11/21/dastaane-lavate-ghome-loot-va-hamkhabegie-loot-ba-dokhtaranash/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر