۳۵ سال پیش خمینی قبل از ورود به خاك ایران با تاکید بر اینکه در سیاست دخالت نخواهد کرد در پاریس میگفت: من طبله اي بيش نيستم ...
من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت (گفتگو با خبرنگاران در پاریس،۲۴ دی ۱۳۵۷)
من چنین چیزی نگفته ام که که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد، روحانیون شغلشان چیز دیگری است ( گفتگو با خبرنگاران،۱۲ آبان ۱۳۵۷)
اختیارات شاه را نخواهم داشت ( صحیفه نور،جلد۲،صفحه ۵۱۷ )
ولی پس از بازگشت به ایران نه تنها در سیاست دخالت نمود، بلکه خواهان دار زدن و آتش زدن مخالفان خود شد و در تاریخ ۹ دی ۱۳۵۸ نیز گفت روحانیون نباید رئیس جمهور شوند، اما با این وجود همهٔ آنها که خود را شیفته امامشان معرفی میکردند ( خامنهای، هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، حسن روحانی ) با دروغ گویی، و ریختن اشک تمساح گروهی از مردم را فریب دادند و با به دست گرفتن قدرت، مخالفین دخالت روحانیون در سیاست را به شدت سرکوب و یا با حذف فیزیکی، مقدمات رئیس جمهور شدن خود را فراهم کردند.
از جنگ شريعتمداري با جواد ظريف و كمر دردش گرفته تا شايعات اختلاف نظر بين روحاني و خامنه اي ...
حال در روزهای اخیر حسن روحانی در مراسم روز ارتش از نیروهای مسلح خواسته در سیاست دخالت نکنند و محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز به این اظهارات واکنش نشان داده ...
با رجوع به لغتنامه دهخدا ببینیم معنای جنگ زرگری چیست و سپس حکایتی را در این زمینه بخوانیم و سپس بگوئید به نظر شما شخص ثالثی که در این جنگ زرگری ۳۵ ساله متضرر شده کیست؟:
"جنگ زرگری کنایه از جنگ ساختگی باشد. جنگ دروغی با کسی برای فریفتن دیگران . (فرهنگ فارسی معین ). جنگ مصلحتی بدون کینه برای فریب دادن شخص دیگر. (ناظم الاطباء). "
جنگ زرگری کنایه از جنگی است ساختگی و ظاهری، جدال و نزاعی است دروغین که میان دو تن برای فریفتن شخص سوم در میگیرد و پایه و اساسی جز فریب و نیرنگ و زیاده طلبی ندارد.
به گفته شادروان «عبدالله مستوفی» جنگ زرگری کنایه از تظاهر در مناقشه و مشاجره است که هیچ یک از طرفین نمیخواهند واقعا با هم بجنگند.
جنگ زرگری به این ترتیب بود که گاهی مشتری چاق و پولداری برای خریداری جواهر گرانبها و سنگین قیمت به دکان زرگری مراجعه میکرد و از کم وکیف وعیار و قیمت جواهر میپرسید.
در این موقع زرگر قیمت جواهر مشتری را به چند برابر قیمت واقعی اعلام میکرد و ضمنا با چشمک زدن، زرگر رو به رویی را و یا به وسیلهی شاگردش زرگر مغازهی همسایه را خبر میکرد تا به ترتیبی که مشتری متوجه جریان قضیه نشود سروگوش آب دهد و وارد معرکه شود. زرگر دومی که گوشی دستش بود به بهانه ای خود را نزدیک میکرد و بدون تمهید مقدمه، مطلبی قریب به این موضوع به مشتری میگفت :« من این جواهر را درمغازه دارم و به این قیمت – کمتر از قیمتی که زرگر اولی گفته بود میفروشم و بدین تریب زرگر اول با زرگر دومی به جدال و نزاع ساختگی برمیخاست
و فی المثل میگفت:«چرا جلوی مغازه من آمدی و چه حق داری که در گفتگوی ما دخالت کنی ؟» زرگر دومی جواب میداد :« تو دین نداری ! تو انصاف نداری ! تو دروغگویی و میخواهی مالی را که این مبلغ قیمت دارد به چند برابر بفروشی. من نمیگذارم سر این آقای محترم – یا خانم محترمه – کلاه بگذاری و پولش را بالا بکشی !»
زرگر اولی میگفت :« دروغگو تو هستی که میخواهی جنس بنجل کم عیارت را آب کنی.»
زرگر دومی میگفت:« اگر جنس من کم عیار باشد میتواند به سنگ محک بزند تا سیه روی شود هرکه دروغش باشد. کاسبی و زرگری حساب و کتاب دارد. تو میخواهی برای چند دینار زیادتر از قیمت واقعی آبروی تمام زرگرها را ببری و ما را کنفت کنی !»
خلاصه این بگو و آن بگو، جنگ در میگرفت و قشقرقی برپا میشد.
مشتری ساده لوح که این صحنه را حقیقی و از روی خیرخواهی تلقی میکرد بدون اعتنا و توجه به سر و صدای زرگر اولی به مغازهی زرگر دومی میرفت وجنس مورد نظر را به قیمتی که زرگر دومی گفته بود، بدون کمترین تحقیق و چانه زدن میخرید و قیمتش را تمام و کمال میپرداخت.
در نتیجه مشتری بیچاره ضرر میکرد و دو نفر زرگر مورد بحث، سود حاصله را با یکدیگر تقسیم میکردند.
این جنگ مصلحتی و صوری و ساختگی را که صرفا اختصاص به زرگرها داشت – و شاید بعدها به سایر اصناف بازار هم سرایت کرده باشد – در عرف به اصطلاح جنگ زرگری میگفتند که رفته رفته بر اثر مرور زمان به صورت ضرب المثل در آمد و در رابطه با هرگونه مناقشه و مشاجره و نزاع مصلحتی که برای اغفال و فریفتن شخص ثالث باشد مورد استفاده و اصطلاح قرار گرفت.
برگرفته از برگه سپیده دم در فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر