فروردین ۱۰، ۱۳۹۳

حکومت دینی هرگز نمی‌تواند منادی دمکراسی باشد


حکومت دینی هرگز نمی‌تواند منادی دمکراسی باشد.


دمکراسی بر پایه‌ی قوانینی بنا نهاده شده است که اصول اولیه‌ی آن احترام به انسان و انسانیت می‌باشد و به معنای حکومت اکثریت بر کل جامعه نیست، بلکه بر مبنای خرد جمعی بنا نهاده شده است؛ مهمترین وجه ممیزه‌ی دمکراسی، عدم تبعیض بین کسانی است که زیر یک پرچم زندگی می‌کنند، بنابراین تمسک بر هر نوع عقیده‌ با اساس آن در تناقض است، این عقیده می‌تواند دین یا هر نوع باور گروهی خاص باشد، زیرا اگر این باور، باور اکثریت جامعه باشد، ناخواسته اقلیت را به حاشیه خواهد راند؛ بنابراین اگر در جامعه‌ای حزبی با شعارهای دینی و عقیدتی پا به عرصه‌ی سیاست بگذارد، با اصول خود دمکراسی در تضاد است و اولین قربانی آن خود دمکراسی خواهد بود.
در اینجا به بررسی این مو.ضوع پرداخته می‌شود که آیا ذات اسلام با دمکراسی سازگار است یا نه، به عبارت دیگر ایا مردم‌سالاری دینی(در اینجا اسلام) امکانپذیر است یا نه؟
از نظر اسلام، در جامعه‌ی اسلامی مسلمانان حق ندارند کسی را رهبر خویش قرار بدهند که تابع کتاب الله(قرآن) و روش پیامبرش(سنت) نباشد:
یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا نساء/59) ) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از الله پیروی نمائید و فرستاده(ی او) و اولياى امر خود (نیز) پیروی کنید؛ پس هر گاه در امرى اختلاف پیدا کردید اگر به الله و روز رستاخیز ايمان داريد آن را به الله (قرآن) و فرستاده(ی او) ارجاع دهید(با آنها قیاس نمائید) این(برای شما) بهترین سرانجام است.
این آیه به صراحت بیان می‌نماید که اطاعت از اولیالامر نیز مادامیکه او بر دستور الله و فرستاده‌اش باشد، واجب است؛ یعنی اگر اولی‌الامر تابع اسلام نباشد، نمی تواند اولی‌الامر باقی بماند؛ شاید عده‌ای به این آیه از قرآن اشاره نمایند که اولی‌الامر، طبق دستور خود قرآن، باید بر اساس شوری باشد؛ زیرا الله دستور داده است در تمام امور خود که شامل ولی امری (اولیالامر) هم می‌شود مشورت نمائید:
الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ (شوری/38) كسانى که(فراخوان) پروردگارشان را اجابت نمودند و نماز به پا كردهاند و كارشان در ميانشان (با) مشورت است و از آنچه روزيشان دادهايم می‌بخشند(انفاق می‌کنند).
اگر خوب در این آیه دقت شود، الله بیان می‌نماید که باید تنها از مسلمانان مشورت گرفت؛ ] طبق رفتار پیامبر اسلام؛ هرگز نمی‌توان با زنان(حتی مسلمان) در امور مهم مشورت نمود؛ زیرا او خودش با هیچ زنی مشورت نمی‌کرد[.
بنابراین اگر انتخابات را مشورتی بزرگ در نظر بگیریم، این مشورت تنها باید با مسلمانان باشد؛ بنابراین اگر با غیر مسلمانان (کفار) مشورت گردد کاری است خلاف دستور الله.
همانگونه که مشاهده می‌گردد، یکی از مهمترین اصل دمکراسی که انتخابات و داشتن حق رأی برای همه‌ی مردم کشور است، با آیات قرآن در تضاد می‌باشد؛ پس در دمکراسی حکومت اسلامی، تمام احزاب باید تابع قرآن و سنت پیامبر باشند.
تضاد دیگری که در اسلام وجود دارد این است که ولی امر(رهبر، پادشاه و....) باید مجری قوانین اسلام باشد.
از سوی دیگر، رهبری که در جوامع دمکرات، با رأی مردم انتخاب می‌گردد، مجری قوانینی است که نمایندگان مردم، آنها را برای پیشرفت کشور وضع کرده‌اند؛ از دید دمکراسی این قوانین چیزی جز بیان خرد جمعی نیست؛ اما از دید ادیان خودخوانده‌ی الهی، مردم باید تابع قوانینی ثابت باشند که خدا(در اینجا الله) برای آنها وضع کرده است؛ لذا اگر خواست مردم با قوانین دینی در تضاد شد، حکومت دینی خواست الله(از نظر حاکم) را بر خواست مردم باید ترجیح بدهد.
همچنین حاکم اسلامی در روابط خویش با دیگران، مسلمانان را باید بر کفار( تمام غیر مسلمانان) ترجیح دهد:
لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَمجادله/22 ) ) هیچ گروهی را پیدا نخواهی کرد كه به الله و روز رستاخیز ايمان داشته باشند، (با) كسانى دوستی نمایند كه با الله و فرستاده‌اش مخالف باشند هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خویشاوندان آنها باشند؛ (الله) در دل اينهاست كه ايمان را نوشته و آنها را با روحى از سوی خویش تأييد نموده و آنان را به باغهائی(بهشت) كه از زير آن جويهايى روان است وارد می‌کند، هميشه در آنجا ماندگارند، الله از آنها خشنود و آنها از او خشنود هستند، آنها حزب الله هستند، همانا حزب الله رستگارانند.
پس حاکم در روابط بین الملل نیز باید عقیدتی رفتار نماید.
اکنون فرض نمائید که حزبهای الف و ب و جیم را دارید:
اگر از حزب "الف" پرسیده شود که رفتارت چگونه است، خواهد گفت که رفتارم برطبق موازین اسلام؛ اگر از حزب "ب" و "جیم" نیز چنین پرسشی پرسیده گردد، پاسخی یکسان خواهی شنید؛ زیرا اگر پاسخ خلاف این باشد؛ دیگر طبق اصول همین دین صلاحیت ندارند.
از دید تاریخی اعتقادات اهل سنت به دمکراسی نزدیک تر است؛ زیرا آنها معتقدند که ولی امر (حاکم) شخصی است زمینی که ممکن است اشتباه هم داشته باشد؛ لذا آنها معتقدند که رهبر اسلام(محمد ابن عبدالله) اینکار را به مردم واگذار نمود؛ رفتار ائمه‌ی اهل سنت(امام شافعی، مالک، ابوحنیفه و احمد ابن حنبل) با حاکمان زمان خویش، مؤید این امر است، زیرا آنها تا زمانیکه حاکمان زمان بر خلاف اصول مسلم اسلام (امر به کفر)حرکت نمی‌کردند، دخالتی نداشتند.
(معروف است که امام احمد ابن حنبل بر سر اعتقاد و یا عدم اعتقاد به مخلوق بودن قرآن، تازیانه خورد، ولی با این وجود آنها هیچگاه مردم را علیه حکومت نشوراند.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر