مافیای زمینی اسلام
بررسی ساختار قدرت در اسلام به شیوه شمشیر در دو بخش سریه ها و غزوه ات صدر اسلام.
سریه چهل و سوم:
43- سریه خبط به فرماندهی ابوعبیدة جراح.
فرماندهی این سریه را محمد به «ابو عبیدة جراح » که یکی از اعضای فعال و صدر هیات رئیسه مافیای قدرت در مدینه بود محول نمود. وی پسر «عبدالله بن جراح » از مخالفین مشهور محمد در مکه بود که در جنگ بدر در مقابل پسرش ظاهر شد. ابوعبیدة جراح در واقعه بدر پدر خویش را بقتل رسانید.! گویند یکی از سه شان نزول موجود بر آیه(22) سوره مجادله برای این موضوع می باشد. وی در تمامی جنگهای صدر اسلام همراه محمد حاضر بوده است و در روز فتح نظامی مکه فرمانده یکی از 4 سپاه وارد شده بر شهر مکه را بر عهده داشت. شیعیان بعلت حضور ابوعبیدة در سقیفه بنی ساعد بعد از فوت محمد و بیعت وی با ابوبکر از او ناخرسند می باشند. گویند ابوعبیدة از اولین بیعت کنندگان با ابوبکر بود.
محمد تعداد 300 جهادگر و جنگجوی مسلمان عشق در دل آیات ازلی غنائم را در معیت وی قرار داد. این جهادگران از دو گروه انصار و مهاجرین بودند. ماموریت ابوعبیدة به ناحیه خبط و بسوی قبیله جهینه در کنار دریای سرخ بود. مسافت خبط تا مدینه بالغ بر 5 روز راهپیمای بود. در این سریه مسلمانان دچار گرسنگی و کمبود آذوقه شدند. علت اینکه چرا لشگری با حضور 300 نفر نباید دارای ذخیره کافی آذوقه و خوراکی برای این ماموریت در رفت و برگشتی 10 روزه باشد، هیچ توضیحی بوسیله تاریخنویسان اسلامی داده نشده است. از هدف و علت سریه و چرا تعداد فراوان 300 نفر به این جهاد اعزام شده اند هم محدثین اسلامی خبر و گزارشی قید و درج ننموده اند.
اما بجای پرداختن به اطلاعات مفید در باره هدف و علت سریه و چرایی کمبود آذوقه و حتی سال و تاریخ این سریه، اقدام به خدمت گرفتن قلم برای اجر ثواب و فیض مواهب آیات جنت نموده و شروع به قلمفرسایی در خصوص گشاده دستی و سخاوتمندی یکی از جهادگران بنام« قیس بن سعد بن عباده » پسر یکی از ثروتمندان در شهر مدینه کرده اند.
قضیه گرسنگی از آنجا شروع میگردد که بعلت کمبود آذوقه موجود در بین کاروان، ابو عبیدة دستور میدهد که جیره بندی اعمال بگردد. این کمبود آنقدر شدید بوده است که یک خرما را بین چند جهادگر تقسیم نموده اند!
کمبود غذا بحدی فراوان بود که یاران ابوعبیدة به او گفتند که بعلت گرسنگی نمی توانند با دشمن جهاد و نزاعی داشته باشند چون بسیار ضعیف و گرسنه هستند. یکی از جهادگران بنام « قیس بن سعد بن عباده که فرزند سعد بن عبادة بن لیم » بود چاره ای اندیشید و از مردی از قبیله جهینه مقداری دام پرواری خرید. قیس در ابتدا خود را به مرد جهینه معرفی بفرمود و از عنوان و مکنت پدر خود در مدینه بهره گرفت تا رضایت و اطمینان وی را بدست بیاورد. مرد جهینه پدر قیس را شناخت و بخاطر اسم و رسم پدرش در مدینه به وی چند عدد دام پرواری بفروخت به امید آنکه در مدینه پدر قیس به او خرما بدهد. قیس به وی قول داد که حتماً در ازای این معامله به او در مدینه خرما خواهد داد و چندنفر از همراهان هم برای ضمانت و اجرای تعهد بر پرداخت خرما قیس به مرد جهینه در مدینه شاهد این قول و معامله نسیه شدند.
گویند عمر ابن خطاب که همراه یاران ابو در این سریه بود از این عمل راضی نبود و به قیس اعتراض نمود که تو جوانی بیشتر نیستی و از مال دنیا چیزی نداری و نباید از اعتبار پدرت سواستفاده و اموال قرضی خریداری نماید. اما قیس قول داد که پدرش از وی حمایت خواهد نمود و خرمای مرد جهینه را به او در مدینه خواهد داد. قیس از تعداد 5 دام پروراری فقط 3 دام را سه روز پیاپی ذبح نمود و شکم جهادگران را سیر کرد ولی روز چهارم ابوعبیدة وی را از ادامه این کار منع نمود و گفت تو از مال دنیا چیزی نداری و فقط با تکیه بر ثروت پدرت این معامله را نموده اید و ما از این معامله راضی نیستیم.
خلاصه در پایان این سریه که اصلا هیچ توضیح و اشاره ای به علت و دلیل ونتیجه اش نشده است، ابوعبیدة و یارانش به مدینه برمیگردند و پدر ثروتمند قیس از عمل فرزندش استقبال می نماید و قرض وی را به مرد جهینه پس میدهد.
این نمونه دیگری از تاریخنویسی محدثان و تاریخنویسان مسلمان است. در کتاب مغاذی به قلم محمد بن عمروواقدی بیشتر از این در باره این سریه توضیحی داده نشده است و این در حالی است که وی به حوادث صدر اسلام بسیار نزدیک بوده است. این سریه بیشتر شبیه به تعاریف از سخاوتمندی قیس بوده است تا دفاع از حریت و شریعت اسلام.
این سریه نمونه ای از بخدمت گرفتن قلم بوسیله محمد واقدی در راه ثواب است.
در شناسنامه این سیره و تاریخنویس مسلمان صدر اسلام بدین صورت در باره وی می خوانیم:
"محمد بن عمر واقدی (مرگ 207 یا 209 هجری)یکی از برجستهترین مورخین و سیره نویسان سدهٔ دوم و سوم هجری بود. او آگاهی گستردهای دربارهٔ رخدادهای تاریخی داشته و بسیاری از تاریخنگاران از پژوهشهای او بهرهها بردهاند."
هیج معلوم نیست که چگونه تاریخنگاران از پژوهش های وی بهره برده اند؟
زمانی که تاریخنویسی به درجه اعتبار واقدی در کتاب مشهور خویش بنام مغاذی سریه و جهاد صدر اسلامی را بدین صورت توضیح میدهد، شخص خواننده و جویای مطلب خود باید قضاوت برسایر منابع و کتب مسلیمن و شیعیان مثل بحارالانوار در 110 جلد نماید که محصول ده قرن بعد از واقدی و قرن 12 بوسیله ملاباشی شاه سلیمان می باشد!!
آنچه که از تاریخ اسلام امروزه نصیب ما شده است ماحصل اختلاط ایمان و قلم کاسبکارانه نویسندگان و محدثان و تاریخنویسان مومن قرون اولیه اسلام در دربارحکومتهای بنی امیه و بنی عباس است. اینگونه قلم و ثبت تاریخ و وقایع غیرموثق در راه کسب منافع زر و سیم دراین دنیا و شراب و حوری در آخرت بکار گرفته شده است.
- ابراهیم(4) ما هیچ رسولی را در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم.
حقیقتاُ آیین اسلام با قرآن جمع آوری شده اش در چند دهه بعد و دستکاریهای حکومتهای شریعت جو برای استمرار قدرت و سرکوب مخالفین و دگراندیشان خود، برازنده همان قوم بادیه نشین در شبه الجزیره عرب می باشد.
چهل و سومین سریه صدر اسلام هم محصول مناسبات روز خود بوده است. این مناسبات از دوران مافیای صدر اسلام در مدینه تا چند قرن بعد و استقرار حکومتهای اقتدارگرای بنی امیه و بنی عباس همواره با تاریخنویسان دلسوز مسلمان همراه و همدل بوده است. امروزه بعد از 1400 سال سپری شدن از این وقایع همواره از آیات قرآن برای سواستفاده ای سیاسی استفاده میگردد. شاید بهترین دلیل این مدعای ما تفسیر نسا(59) علم نمودن ولایت فقیه از این آیه باشد.
زمانی که کتابی مثل قرآن مبنا و منشا اعتقادی یک آیین اعتقادی است که آورنده اش خود علیرغم داشتن مدت زمان 10 ساله در مدینه هیچ تلاش و اقدامی برای جمع آوری اش ننمود. حتی یک توصیه و حدیثی هم بر این مهم ارائه نداده است، پیروان بعدی هم بر اساس شرایط سیاسی و اقتضای موقعیت حکومتی خود در چند دهه بعد اقدام به گردآوری و اعمال نظر در آن بودند. در ادامه اقتدار خلفای مسلمان تا شش قرن بعد هم این کتاب منبع موثقی برای احراز و کسب مشروعیت خلفا بوده است. پر مسلم است که این کتاب خالی از اعمال نظر سردرمداران سیاسی نمانده است.
در بحث بعدی و سریه چهل و چهارم به موضوع ابوقتاده خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
از آبیدار
منابعی که برای این سلسله از نوشتارهای سریه و غزوات صدر اسلام از آنها بهره گرفته شده است:
1-کتاب مغاذی. محمد بن عمرو واقدی.ترجمه محمود مهدوی دامغانی.
2- فروپاشی شاهنشاهی ساسانی.امیر حسین خنجی.
3- نگاهی نو به اسلام.مسعود انصاری.
4- بعد از بیست و سه سال. علی دشتی.
5- چکیده ای از تاریخ اسلام. محمد ابراهیم آیتی.
6- حرفهای گفته نشده اسلام. سیامک ستوده.
بررسی ساختار قدرت در اسلام به شیوه شمشیر در دو بخش سریه ها و غزوه ات صدر اسلام.
سریه چهل و سوم:
43- سریه خبط به فرماندهی ابوعبیدة جراح.
فرماندهی این سریه را محمد به «ابو عبیدة جراح » که یکی از اعضای فعال و صدر هیات رئیسه مافیای قدرت در مدینه بود محول نمود. وی پسر «عبدالله بن جراح » از مخالفین مشهور محمد در مکه بود که در جنگ بدر در مقابل پسرش ظاهر شد. ابوعبیدة جراح در واقعه بدر پدر خویش را بقتل رسانید.! گویند یکی از سه شان نزول موجود بر آیه(22) سوره مجادله برای این موضوع می باشد. وی در تمامی جنگهای صدر اسلام همراه محمد حاضر بوده است و در روز فتح نظامی مکه فرمانده یکی از 4 سپاه وارد شده بر شهر مکه را بر عهده داشت. شیعیان بعلت حضور ابوعبیدة در سقیفه بنی ساعد بعد از فوت محمد و بیعت وی با ابوبکر از او ناخرسند می باشند. گویند ابوعبیدة از اولین بیعت کنندگان با ابوبکر بود.
محمد تعداد 300 جهادگر و جنگجوی مسلمان عشق در دل آیات ازلی غنائم را در معیت وی قرار داد. این جهادگران از دو گروه انصار و مهاجرین بودند. ماموریت ابوعبیدة به ناحیه خبط و بسوی قبیله جهینه در کنار دریای سرخ بود. مسافت خبط تا مدینه بالغ بر 5 روز راهپیمای بود. در این سریه مسلمانان دچار گرسنگی و کمبود آذوقه شدند. علت اینکه چرا لشگری با حضور 300 نفر نباید دارای ذخیره کافی آذوقه و خوراکی برای این ماموریت در رفت و برگشتی 10 روزه باشد، هیچ توضیحی بوسیله تاریخنویسان اسلامی داده نشده است. از هدف و علت سریه و چرا تعداد فراوان 300 نفر به این جهاد اعزام شده اند هم محدثین اسلامی خبر و گزارشی قید و درج ننموده اند.
اما بجای پرداختن به اطلاعات مفید در باره هدف و علت سریه و چرایی کمبود آذوقه و حتی سال و تاریخ این سریه، اقدام به خدمت گرفتن قلم برای اجر ثواب و فیض مواهب آیات جنت نموده و شروع به قلمفرسایی در خصوص گشاده دستی و سخاوتمندی یکی از جهادگران بنام« قیس بن سعد بن عباده » پسر یکی از ثروتمندان در شهر مدینه کرده اند.
قضیه گرسنگی از آنجا شروع میگردد که بعلت کمبود آذوقه موجود در بین کاروان، ابو عبیدة دستور میدهد که جیره بندی اعمال بگردد. این کمبود آنقدر شدید بوده است که یک خرما را بین چند جهادگر تقسیم نموده اند!
کمبود غذا بحدی فراوان بود که یاران ابوعبیدة به او گفتند که بعلت گرسنگی نمی توانند با دشمن جهاد و نزاعی داشته باشند چون بسیار ضعیف و گرسنه هستند. یکی از جهادگران بنام « قیس بن سعد بن عباده که فرزند سعد بن عبادة بن لیم » بود چاره ای اندیشید و از مردی از قبیله جهینه مقداری دام پرواری خرید. قیس در ابتدا خود را به مرد جهینه معرفی بفرمود و از عنوان و مکنت پدر خود در مدینه بهره گرفت تا رضایت و اطمینان وی را بدست بیاورد. مرد جهینه پدر قیس را شناخت و بخاطر اسم و رسم پدرش در مدینه به وی چند عدد دام پرواری بفروخت به امید آنکه در مدینه پدر قیس به او خرما بدهد. قیس به وی قول داد که حتماً در ازای این معامله به او در مدینه خرما خواهد داد و چندنفر از همراهان هم برای ضمانت و اجرای تعهد بر پرداخت خرما قیس به مرد جهینه در مدینه شاهد این قول و معامله نسیه شدند.
گویند عمر ابن خطاب که همراه یاران ابو در این سریه بود از این عمل راضی نبود و به قیس اعتراض نمود که تو جوانی بیشتر نیستی و از مال دنیا چیزی نداری و نباید از اعتبار پدرت سواستفاده و اموال قرضی خریداری نماید. اما قیس قول داد که پدرش از وی حمایت خواهد نمود و خرمای مرد جهینه را به او در مدینه خواهد داد. قیس از تعداد 5 دام پروراری فقط 3 دام را سه روز پیاپی ذبح نمود و شکم جهادگران را سیر کرد ولی روز چهارم ابوعبیدة وی را از ادامه این کار منع نمود و گفت تو از مال دنیا چیزی نداری و فقط با تکیه بر ثروت پدرت این معامله را نموده اید و ما از این معامله راضی نیستیم.
خلاصه در پایان این سریه که اصلا هیچ توضیح و اشاره ای به علت و دلیل ونتیجه اش نشده است، ابوعبیدة و یارانش به مدینه برمیگردند و پدر ثروتمند قیس از عمل فرزندش استقبال می نماید و قرض وی را به مرد جهینه پس میدهد.
این نمونه دیگری از تاریخنویسی محدثان و تاریخنویسان مسلمان است. در کتاب مغاذی به قلم محمد بن عمروواقدی بیشتر از این در باره این سریه توضیحی داده نشده است و این در حالی است که وی به حوادث صدر اسلام بسیار نزدیک بوده است. این سریه بیشتر شبیه به تعاریف از سخاوتمندی قیس بوده است تا دفاع از حریت و شریعت اسلام.
این سریه نمونه ای از بخدمت گرفتن قلم بوسیله محمد واقدی در راه ثواب است.
در شناسنامه این سیره و تاریخنویس مسلمان صدر اسلام بدین صورت در باره وی می خوانیم:
"محمد بن عمر واقدی (مرگ 207 یا 209 هجری)یکی از برجستهترین مورخین و سیره نویسان سدهٔ دوم و سوم هجری بود. او آگاهی گستردهای دربارهٔ رخدادهای تاریخی داشته و بسیاری از تاریخنگاران از پژوهشهای او بهرهها بردهاند."
هیج معلوم نیست که چگونه تاریخنگاران از پژوهش های وی بهره برده اند؟
زمانی که تاریخنویسی به درجه اعتبار واقدی در کتاب مشهور خویش بنام مغاذی سریه و جهاد صدر اسلامی را بدین صورت توضیح میدهد، شخص خواننده و جویای مطلب خود باید قضاوت برسایر منابع و کتب مسلیمن و شیعیان مثل بحارالانوار در 110 جلد نماید که محصول ده قرن بعد از واقدی و قرن 12 بوسیله ملاباشی شاه سلیمان می باشد!!
آنچه که از تاریخ اسلام امروزه نصیب ما شده است ماحصل اختلاط ایمان و قلم کاسبکارانه نویسندگان و محدثان و تاریخنویسان مومن قرون اولیه اسلام در دربارحکومتهای بنی امیه و بنی عباس است. اینگونه قلم و ثبت تاریخ و وقایع غیرموثق در راه کسب منافع زر و سیم دراین دنیا و شراب و حوری در آخرت بکار گرفته شده است.
- ابراهیم(4) ما هیچ رسولی را در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم.
حقیقتاُ آیین اسلام با قرآن جمع آوری شده اش در چند دهه بعد و دستکاریهای حکومتهای شریعت جو برای استمرار قدرت و سرکوب مخالفین و دگراندیشان خود، برازنده همان قوم بادیه نشین در شبه الجزیره عرب می باشد.
چهل و سومین سریه صدر اسلام هم محصول مناسبات روز خود بوده است. این مناسبات از دوران مافیای صدر اسلام در مدینه تا چند قرن بعد و استقرار حکومتهای اقتدارگرای بنی امیه و بنی عباس همواره با تاریخنویسان دلسوز مسلمان همراه و همدل بوده است. امروزه بعد از 1400 سال سپری شدن از این وقایع همواره از آیات قرآن برای سواستفاده ای سیاسی استفاده میگردد. شاید بهترین دلیل این مدعای ما تفسیر نسا(59) علم نمودن ولایت فقیه از این آیه باشد.
زمانی که کتابی مثل قرآن مبنا و منشا اعتقادی یک آیین اعتقادی است که آورنده اش خود علیرغم داشتن مدت زمان 10 ساله در مدینه هیچ تلاش و اقدامی برای جمع آوری اش ننمود. حتی یک توصیه و حدیثی هم بر این مهم ارائه نداده است، پیروان بعدی هم بر اساس شرایط سیاسی و اقتضای موقعیت حکومتی خود در چند دهه بعد اقدام به گردآوری و اعمال نظر در آن بودند. در ادامه اقتدار خلفای مسلمان تا شش قرن بعد هم این کتاب منبع موثقی برای احراز و کسب مشروعیت خلفا بوده است. پر مسلم است که این کتاب خالی از اعمال نظر سردرمداران سیاسی نمانده است.
در بحث بعدی و سریه چهل و چهارم به موضوع ابوقتاده خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
از آبیدار
منابعی که برای این سلسله از نوشتارهای سریه و غزوات صدر اسلام از آنها بهره گرفته شده است:
1-کتاب مغاذی. محمد بن عمرو واقدی.ترجمه محمود مهدوی دامغانی.
2- فروپاشی شاهنشاهی ساسانی.امیر حسین خنجی.
3- نگاهی نو به اسلام.مسعود انصاری.
4- بعد از بیست و سه سال. علی دشتی.
5- چکیده ای از تاریخ اسلام. محمد ابراهیم آیتی.
6- حرفهای گفته نشده اسلام. سیامک ستوده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر