مردم ما منتظر مرگ آخوندها هستند درحالیکه خودمان را تغییر نداده ایم
هر گاه آخوندی فسیل شده و دم گور که حداقل نیم سده خون مردم را خورده است ، رو به مرگ است داد شادی و انتقام سر می دهند.گویی مردم بیچاره ی ایران راه نجات خود از ستم و تبعیض را در مرگ سران رژیم اسلا می می دانند. مانند لطیفه ساختن برای نمیر المؤمنین جنتی تا سکوت در برابر ترور احمد خمینی و اخیرا هم ماجرای به کما رفتن آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان. مردم ایران سالهاست که منتظر مرگ خامنه ای هستند و سالها پیش هم شایعاتی درباره سرطان وی مطرح شد که هر بار خامنه ای سر حال و بزک کرده با عمامه ده کیلویی اش در یک سخنرانی حاضر می شد و امید این مردم فلک زده را نا امید می کرد!آیا با مرگ یکی دو آخوند مشکل حل می شود؟
حوزه علمیه قم و دیگر مکتب خانه ها یک خطّ تولید منظم آخوند است و در سراسر ایران هرساله چند هزار طلبه و شیخ به جمع این اهالی نان دین و کاسبان دروغ اضافه می کنند. گروه پر شماری از جوانان جویای درآمد و کار بخاطر فقر بسوی طلبگی کشیده می شوند به این امید که بتوانند مشکلات مالی و طبقاتی را حل نمایند! بسیاری از ایشان در آغاز ماجرا تنها بخاطر ناامیدی از داشتن کار و در آمد مناسب بسوی طلبگی کشیده می شوند.طبیعی است که به ندرت افراد با استعداد و یا با فرهنگ در میان ایشان یافت می شود چرا که اصولا اکثر آنها از سر اجبار و ناتوانی در تحصیل دانشگاهی به این لباس ریا تن داده اند.البته هستند دزدان و اوباشی که برای خود این شغل و خرقه ی ریا را انتخاب نموده اند. این گروه معمولا از آقا زادگان شیوخ پر نفوذند و لباس شیخی را بعنوان یک پوشش برای ترقّی و به امید رسیدن به مقام و پول انتخاب کرده اند.
حال پرسشی که پیش می آید این است که “پس از مرگ چند آخوند فسیل شده چه دردی را دوا می کند؟”آیا مردن یکی مانند “مهدوی کنی” دردی را از دردهای جامعه امروز ایران را درمان می نماید؟
خود شکن آینه شکستن خطاست
مردم ایران باید بپذیرند که سده ها خرافات و مرده پرستی و آخوند پروری حاصلش ایران امروز است.وقتی هنوز به امامزاده می رویم و از امامزاده درخواست بچه دار شدن داریم و یا به قبر امام رضا می رویم و می خواهیم سرطان را درمان کند، خوب نتیجه اش همین است. ملتی که به آخوند و لباس آخوند بعنوان یک چیز روحانی و مقدس نگاه می کند.ملتی که سده ها اسلام او را در خلسه برده است، مردمی که هنوز رئیس جمهورشان یک آخوند است و کسانی که هنوز راه نجات را در دین می بینند و کسانی که به یک ملای خنده رو دل بسته اند که نجاتشان دهد، از این بهتر هم نصیبش نخواهد شدن. مردمی که حاضر نیستند از سالها دروغ و ریا دست بردارند لیاقتی بهتر از ایران امروزی را هم نخواهند داشت.
فرشته نجات دانستن جنایتکاری مانند علی
مردمی که بدون شناخت علی و بدون خواندن تاریخ ،او را عالم دهر و مولای خود می دانند. مردمی که یا علی و یا امام رضایشان در کوی و برزن و در هر گوشه از زندگیشان شنیده می شود همین هم زیادیشان است. مردمی که حاضر نیستند اسلام واقعی را بشناسند و بدون تحقیق سرنوشت خود را دست بسته در اختیار افکار شیطانی آخوند قرار داده اند. آن مردمی که هنوز بجای کمک به خیریه ی کودکان سرطانی و خیریه بهزیستی پولشان را به کیسه ی آخوند سرازیر می کنند، نباید هم چیزی بشوند.چیزی هم نخواهند شد.این جماعت خوابند و فریب دین ایشان را در غرور و تکبری بزرگ فرو برده است.دینی که به ایشان گفته است بهترین دین همین است! مذهبی که به ایشان گفته است که بهترین مذهب است! غافل از این که چرا؟. فقط چرا این مذهب و دین بهترین است؟چون ۱۴۰۰ سال پیش با زور شمشیر ما را مسلمان کردند؟. چون قرار است حوریان و غلمان ها از ما در بهشتی که رود عسل! در آن جاریست و ساقی شرابش علی امام شیعه است پذیرایی بکنند؟. این حماقت ابدی ایران را به قهقرا و نکبت برده است.
یا حسین میر حسین!
کسانی که نمی دانند بدانند رنگ سبز جنبش سبز بخاطر سیّد بودن و آخوند زاده بودن میرحسین موسوی است. رنگ سبز پرچم بنی هاشم و فرزندان علی است. شعار جنبش “دو خرداد” را یادتان هست؟ شعار “سلام بر سه سید فاطمی… خمینی ،خامنه ای ،خاتمی”. خجالت باید بکشیم از این که با شعارهای قشری و نژاد پرستانه سعی داشتیم به خاتمی مشروعیت الهی بدهیم.مردم شهرهای ایران رفتند و در خیابانها فریاد زدند: “یا حسین ،میر حسین” . اما آیا حسین کسی بهتر از خمینی و خامنه ای بوده است؟. آیا علی کمتر از خلخالی حکم اعدام داده است؟. آیا گردن زدن دگر اندیشان در ژمان پیامبر وجود نداشته است؟.
براستی مردم ما خواهان چه هستند؟ آیا خواهان دوران به اصطلاح “طلایی امام “هستند که حدود ۵۰۰۰ از جوانان میهن، از با سواد ترین و بهترین نخبه های آن روزگار بدست خمینی به جوخه اعدام سپرده شدند؟. آیا براستی مردم ایران خواهان آن هستند که “این ” آخوندها بروند و “آن” آخوند ها بیایند؟.
براستی مردم ایران می خواستند که روحانیت مبارز طرفدار خامنه ای برود و روحانیون مبارز به رهبری خاتمی و کروبی باز گردد؟. چرا ما به آگاهی نمی رسیم که تنها دلیل مبارز بودن کروبی و موسوی آن است که آنان به قدرت نرسیدند؟. چرا باور نمی کنیم که آقای موسوی حاضر نشد از آرمانهای امام راحل دست بردارد؟. مگر آرمانهای امام راحل همان سرکوب مخالفان و حبس روشنفکرها نبود؟.
خوب بچرخ تا بچرخیم. تو که به این آرمانها معتقدی پس نباید به حبس خانگی ات اعتراض کنی!چون عین آرمانهای امامت را بر تو اعمال کردند،آقای سید میر حسین موسوی!
چشمها را باید شست…جور دیگر باید دید
براستی چرا باید لباسی بنام خرقه آخوندی وجود داشته باشد؟. عمامه و ردای آخوندی چه چیز بجز ارتجاع و ریا هست؟. آیا اگر کسی فرضا لباس پیامبر را به تن کند، می شود او را در مقام او دید؟. براستی اگر محمد پیامبر امروز زنده بود از این حماقت ما که ۱۴۰۰ سال در اسلام ارتجاعی درجا زده ایم خنده اش نمی گرفت؟. براستی ژمان تغییر و نگرش نو به زندگی کی فرا خواهد رسید؟. آیا نسل آینده ما را بخاطر حماقت و ارتجاع به سخره نخواهد گرفت؛ همانطور که ما امروز گذشتگانی چون قاجارها را مسخره می کنیم؟.غافل از این که قاجار از تاریکی جهل به روشنایی مشروطه رسید و ما از روشنایی دنیای مدرن و آزادتر پهلوی به جهل پیش از قاجار رسیدیم. یعنی گناه ما بی لیاقتان تاریخ از همه ژمانها بیشتر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر